Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ledger bait
که دریک جا روی نگاه دارند
Other Matches
pent up
دریک جا نگاه داشته شده
they are t of their doctrines
اصول خودرامحکم نگاه می دارند
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
liquidity trap
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
gloating
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloated
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
glanced
نگاه نگاه مختصر
glance
نگاه نگاه مختصر
glances
نگاه نگاه مختصر
in an instant
دریک ان
derricks
دریک
derrick
دریک
swinging derrick
دریک گردان
standing derrick
دریک ثابت
on one occasion
دریک موقع
on a par
دریک تراز
sedentary
مقیم دریک جا
en bloc
دریک بلوک
in an instant
دریک لحظه
rub elbows/shoulders
<idiom>
دریک سطح بودن
run in the family/blood
<idiom>
دریک سطح بودن
out of step
<idiom>
دریک گام نبودن
aline
دریک رشته قراردادن
somewheres
یک جایی دریک محلی
somewhere
یک جایی دریک محلی
pitcherful
انچه دریک سبوجابگیرد
beside
دریک طرف بعلاوه
partly
نسبتا دریک جزء
cartful
انچه دریک گاری جا بگیرد
capful
انچه دریک کلاه جابگیرد
chorus girl
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girls
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
collinear
دریک خط مستقیم واقع شونده
have one's ass in a sling
<idiom>
دریک وضع نا مساعد بودن
coincident
واقع شونده دریک وقت
batches
مقدار نان دریک پخت
textbooks
کتاب اصلی دریک موضوع
textbook
کتاب اصلی دریک موضوع
batch
مقدار نان دریک پخت
colocate
دریک مکان قرار دادن
coinciding
دریک زمان اتفاق افتادن
easy does it
<idiom>
دریک چشم بهم زدن
fascia plate
تابلوی مقابل دریک وسیله
coincide
دریک زمان اتفاق افتادن
in a crack
دریک چشم بهم زدن
polynya
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
text book
کتاب اصلی دریک موضوع
polynia
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
coincides
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
دریک زمان اتفاق افتادن
align
دریک ردیف قرار گرفتن
pointsman
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
docking
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
palmful
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
concurrent
دریک وقت واقع شونده موافق
gyle
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
gigahertz
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
hinge joint
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
bicipital
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
play footsie
<idiom>
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
broadside
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
coextensive
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
retrospective search
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
catalysis
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
ice time
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
farrowed
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
happy family
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
role indicator
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
farrows
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
run around
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
farrow
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
ledger blade
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
coriolis acceleration
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
they are individ different
تک تک با هم فرق دارند
within living memory
به یاد دارند
it is g. believed that...
عموماعقیده دارند که ....
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
turning point
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
diachrony
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
They have had their differences for a long time .
مدنتهااست با هم اختلاف دارند
Walls are ears.
<proverb>
دیوارها گوش دارند .
diclinous
درختانی که نر وماده دارند
conifer
که میوه مخروطی دارند
minimus
از چندتن که یک نام دارند
they itch for a fight
کرم جنگیدن دارند
they differ materially
تفاوت کلی با هم دارند
conifers
که میوه مخروطی دارند
they differ in kind
جنساباهم فرق دارند
they are at war with japan
باژاپن جنگ دارند
best angle of climb airspeed
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
routing
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
to yet had it
طرف مثبت اکثریت را دارند
the run of the hills is east
تپه ها سوی خاورامتداد دارند
to be of the mind that ...
این عقیده
[نظر]
را دارند که ...
The apples are bruised .
سیبها لک زده ( لکه دارند )
My hair is falling out.
موهای سرم دارند میریزند.
They all acknowledge him master .
همه او را به استادی قبول دارند
Iranians have a gift of tongues.
ایرانیها استعداد زبان دارند
The courts have unlimited jurisdiction.
دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
The days are getting shorter now .
روزها دارند کوتاه می شوند
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
bankers automated clearance system
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
enfilade
[یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
diurnal
مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند
boxed
موضوعاتی که همه در یک جعبه قرار دارند
They are famed for their courage.
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
these two view are polesapart
این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند
red legs
نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
helo
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
else rule
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
D SUB connector
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
roundups
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
civil nuclear powers
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
utopian socialism
شارل فوریه و لوئی بلان قرار دارند
history
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
histories
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند
roundup
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند
flat
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
chain
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
They are poles apart.
یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
suite
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
flattest
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند.
planar
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند
suites
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
chains
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
electronic journal
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
virtual
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
1 and 2 are poles apart.
<idiom>
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند
[بسیار متفاوت هستند]
.
Do the trains connect?
[خط]
قطارها به هم اتصال دارند؟
[برای عوض کردن قطار]
pin compatible
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
All members are entitled to use the swimming pool.
همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
He was engrossed in conversation .
فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند
tree
سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
cyberspace
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
balun
مبدلی که دو مداری را که امیدانس مختلف دارند معادل میکند
design load
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
bulk petroleum
سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند
casing
جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
merge
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
casings
جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
merges
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
flock
[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.]
Gun laws need to be revisited.
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی
[تجدید نظر]
دارند.
baby-minder
شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
transborder
ارتباطات میان سیستمهای کامپیوتری که در کنارمرزهای ملی قرار دارند
distribute
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
neural net
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
barrel printer
نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
notations
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
distributing
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
toolbar
پنجرهای که حاوی نشانه هایی است که به ابزار دستیابی دارند
messages
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
lan
شبکهای که ترمینالها و قط عات مختلف آن در فاصله کمی از هم قرار دارند.
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
mixed ability
کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
message
تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
notation
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
distributes
سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
hawfinch
سهره وسینه سرج ومانندانهاکه نوک محکم ومخروطی دارند
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
ddp
عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
karaite
عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
dialed
شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
to be a fifth wheel
[to be in the way]
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
dialled
شماره گیری با تلفن که در طرف دیگر یک مودم و یک کامپیوتر قرار دارند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com