Total search result: 202 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
conifer |
که میوه مخروطی دارند |
conifers |
که میوه مخروطی دارند |
|
|
Other Matches |
|
normal slump |
درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند |
polyconic grid |
سیستم شبکه بندی مخروطی سیستم مختصات مخروطی |
indusium |
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه |
cross examination |
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند |
cone shape |
مخروطی |
fusiform |
مخروطی |
spiry |
مخروطی |
conic |
مخروطی |
cone |
مخروطی |
cones |
مخروطی |
conical |
مخروطی |
conicalness |
شکل مخروطی |
spire |
منار مخروطی |
conoidal |
شبه مخروطی |
cone |
ساختمان مخروطی |
chamfered end |
راس مخروطی |
conical antenna |
انتن مخروطی |
double cone insulator |
مقره دو مخروطی |
chamfered end |
نوک مخروطی |
conoidal |
مخروطی شکل |
hyperbola |
طرح مخروطی |
cramwheel |
دنده مخروطی |
taper off |
مخروطی شدن |
conical scanning |
تقطیع مخروطی |
tail cone |
دنباله مخروطی |
conical spring |
فنر مخروطی |
conoid |
مخروطی شکل |
conoid |
شبه مخروطی |
spires |
منار مخروطی |
exhaust cone |
مخروطی اگزوز |
fusion cone |
مخروطی اتصال |
cone pulley |
صفحه مخروطی |
nun buoy |
بویه مخروطی |
gothic arch |
طاق مخروطی |
cone shaped |
مخروطی شکل |
reduction crusher |
سنگشکن مخروطی |
conical |
مخروطی شکل |
paraboloid |
قطع مخروطی |
lip angle |
زاویه مخروطی |
conic section |
مقطع مخروطی |
conic sections |
مقاطع مخروطی |
cone antenna |
انتن مخروطی |
hollow cone charge |
خرج مخروطی |
helm |
[تاج مخروطی کلیسا] |
epi |
[مناره مخروطی کلیسا] |
bevel gear drive |
جعبه دنده مخروطی |
bevel gear |
چرخ دنده مخروطی |
metal cone tube |
لامپ مخروطی فلزی |
spires |
تاجک مخروطی کلیسا |
spire |
تاجک مخروطی کلیسا |
bevel gearing |
گیربکس دنده مخروطی |
sharpshooter |
زنجره دارای سر مخروطی |
bevel gear |
چرخ دندانه مخروطی |
countersink |
خزینه مخروطی کردن |
drill socket |
[مخروطی سه نظام مته] |
conical head lubricating nipple |
گریس خور مخروطی |
cone type face milling cutter |
فرز نوع مخروطی |
conical |
کله قندی مخروطی |
erlenmeyer flask |
تنگ مخروطی ازمایشگاه |
conical scanning |
انتشار مخروطی امواج |
strobilus |
گل اذین مخروطی شکل |
timken bearing |
یاطاقان غلطکی مخروطی |
automatic lathe for taper turning |
ماشین تراش مخروطی |
cone crusher |
سنگ شکن مخروطی |
tepee |
خیمه مخروطی سرخ پوستان |
countersink |
خزینه دار کردن مخروطی |
tepees |
خیمه مخروطی سرخ پوستان |
bevel gear planer |
دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی |
bevel gear generator |
ماشین رنده چرخ دنده مخروطی |
helical tooth bevel gear |
چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی |
double cone |
[ابزار بند رومی مخروطی شکل] |
bevel gear grinder |
دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی |
stylographic pen |
سرمدادی خودنویسی که نوک مخروطی دارد |
rods and cones [in the retina] |
یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم] |
wickiup |
کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان |
bevel gear hob |
دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی |
nose cone |
دماغه مخروطی شکل نوک موشک و راکت |
gutta |
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم |
haycock |
کومه مخروطی که ازعلف خشک درست میشود |
dimpling |
پخدار کردن مخروطی ورقات نازک فلزی |
conoid |
[فرمی مخروطی شکل در طاق های گوتیک] |
drop |
[تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی] |
cone |
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف |
cones |
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف |
bezel |
حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد |
they are individ different |
تک تک با هم فرق دارند |
it is g. believed that... |
عموماعقیده دارند که .... |
within living memory |
به یاد دارند |
Walls are ears. <proverb> |
دیوارها گوش دارند . |
they differ in kind |
جنساباهم فرق دارند |
they differ materially |
تفاوت کلی با هم دارند |
they are at war with japan |
باژاپن جنگ دارند |
minimus |
از چندتن که یک نام دارند |
they itch for a fight |
کرم جنگیدن دارند |
They have had their differences for a long time . |
مدنتهااست با هم اختلاف دارند |
diclinous |
درختانی که نر وماده دارند |
The courts have unlimited jurisdiction. |
دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند |
The apples are bruised . |
سیبها لک زده ( لکه دارند ) |
The days are getting shorter now . |
روزها دارند کوتاه می شوند |
to yet had it |
طرف مثبت اکثریت را دارند |
they are t of their doctrines |
اصول خودرامحکم نگاه می دارند |
Iranians have a gift of tongues. |
ایرانیها استعداد زبان دارند |
active material |
موادی که خاصیت تجزیه دارند |
They all acknowledge him master . |
همه او را به استادی قبول دارند |
basilica |
کلیساهایی که سالن دراز دارند |
basilicas |
کلیساهایی که سالن دراز دارند |
the run of the hills is east |
تپه ها سوی خاورامتداد دارند |
to be of the mind that ... |
این عقیده [نظر] را دارند که ... |
ledger bait |
که دریک جا روی نگاه دارند |
My hair is falling out. |
موهای سرم دارند میریزند. |
They are famed for their courage. |
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند |
red legs |
نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند |
open court |
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند |
boxed |
موضوعاتی که همه در یک جعبه قرار دارند |
these two view are polesapart |
این نظریه یک دنیاباهم فرق دارند |
diurnal |
مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند |
enfilade |
[یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.] |
You name it , they have it in thes department store. |
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند ) |
fruit of the womb |
میوه دل |
blossoms |
میوه |
blossomed |
میوه |
blossom |
میوه |
blossoming |
میوه |
oligocarpous |
کم میوه |
fruitage |
میوه |
fructuous |
پر میوه |
fruits |
میوه ها |
fruit |
میوه |
juice |
اب میوه |
fruits |
میوه |
fruitless |
بی میوه |
fruit juice |
آب میوه |
juices |
اب میوه |
fruit |
میوه |
flattest |
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند. |
flat |
فضایی در حافظه که هر محل آن آدرس یکتا دارند. |
utopian socialism |
شارل فوریه و لوئی بلان قرار دارند |
planar |
اشیا یا تصاویر گرافیکی که در یک نقشه قرار دارند |
humidor |
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند |
civil nuclear powers |
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند |
histories |
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند |
chain |
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند |
history |
یا سایتهایی در اینترنت که مراجعه شده را نگه می دارند |
roundup |
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند |
roundups |
سواران و اسبهایی که در این گردآوری شرکت دارند |
chains |
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند |
suite |
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند |
suites |
مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند |
They are poles apart. |
یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند ) |
phyrgian cap |
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند |
balun |
مبدلی که دو مداری را که امیدانس مختلف دارند معادل میکند |
bulk petroleum |
سوخت قوال مخازنی که بیش از 55 گالن فرفیت دارند |
string board |
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند |
cyberspace |
دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند |
pin compatible |
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند |
democratic network |
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند |
design load |
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند |
He was engrossed in conversation . |
فوتبالیستها دارند قبل از بازی خودرا گرم می کنند |
Gun laws need to be revisited. |
قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند. |
casing |
جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند |
casings |
جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند |
All members are entitled to use the swimming pool. |
همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند |
flock |
[الیاف ریز و خرد شده که قابلیت ریسندگی دارند.] |
1 and 2 are poles apart. <idiom> |
۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] . |
Do the trains connect? |
[خط] قطارها به هم اتصال دارند؟ [برای عوض کردن قطار] |
tree |
سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند |
merge |
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند |
merges |
ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند |
policonic projection |
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی |
grapefruit |
میوه تو سرخ |
dried fruits |
میوه خشک |
pomiculture |
میوه کاری |
pomology |
میوه پروری |
drupe |
میوه الویی |
pomologist |
متخصص میوه |
pomologist |
میوه کار |
elder berry |
میوه اقطی |
endocardium |
غشادرونی میوه |
grapefruits |
میوه تو سرخ |
sherbet |
بستنی میوه |
sherbets |
بستنی میوه |
fruitful |
میوه دار |
fruiterer |
میوه کار |
greengrocers |
میوه فروش |
greengrocer |
میوه فروش |
costermonger |
میوه فروش |
pseudocarp |
شبه میوه |
fruit fly |
کرم میوه |
pseudocarp |
میوه کاذب |
prelibation |
نوبر میوه |
fruity |
میوه مانند |
fruitiest |
میوه مانند |
fruiter |
درخت میوه |
fruiterer |
دلال میوه |
fruiterer |
میوه فروش |
fruitery |
میوه جات |
fruitery |
انبار میوه |
fruiting |
میوه دار |
fruitlet |
میوه کوچک |
gymnocarpous |
برهنه میوه |