English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
who said so? که چنین حرفی زد
Other Matches
floating غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
methought چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
thus چنین
likewise چنین
sic چنین
such یک چنین
such چنین
it happened thaf چنین
like this چنین
i express my regret for it که چنین شد
so چنین
triliteral سه حرفی
incommunicativeness کم حرفی
incommunicatively با کم حرفی
long tongue پر حرفی
uniliteral یک حرفی
lettered حرفی
lexical حرفی
garrulity پر حرفی
taciturnity کم حرفی
reviling بد حرفی
pauciloquy کم حرفی
monomial تک حرفی
be it so چنین باد
i was given to understand چنین فهمیدم
such and such چنین و چنان
beit so چنین باد
exactly چنین است
be it so چنین باشد
secus نه این چنین
beit so چنین باشد
so said darius چنین گفت ....
amen چنین باد
the report goes چنین گویند
methinks چنین مینماید
there is a rumour that چنین میگویند که
i imagine he is my friend چنین می پندارم
Fate had so decreed . I t was so destined . قسمت چنین بود
what [some] people would call [may call] <adj.> که چنین نامیده شده
i express my regret for it پوزش میخواهم که چنین شد
semble چنین به نظر می رسد
perhaps so شاید چنین باشد
methinks بنظرم چنین میرسد
meseems چنین بنظرم میرسد
it follows that..... چنین برمی اید که ....
is it not ایا چنین نیست
in that case حال که چنین است
it look as if چنین مینماید که گویی
that is not the case مطلب چنین نیست
so called که چنین نامیده شده
so-called که چنین نامیده شده
palaver پر حرفی کردن
what have you to say? چه حرفی دارید
pass a remark حرفی زدن
literal حرفی لفظی
letter quality کیفیت حرفی
triliteral کلمه سه حرفی
four-letter words واژهیچهار حرفی
four-letter word واژهیچهار حرفی
triliteralism حالت سه حرفی
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. ابدا"چنین چیزی نیست
ex-directory شخصی که چنین شمارهای را دارد
is that so? ایا وا قعا چنین است
it promisews to be easy چنین مینماید که اسان است
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
But fate decreed otherwise. اما قسمت چنین بود .
so and so اینکار وانکار چنین وچنان
so to speak اگربتوان چنین چیزی گفت
scilicet از این چنین استنباط میشود.....
so-and-so اینکار وانکار چنین وچنان
such being the case حال که چنین است دراینصورت
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
teragram واژه چهار حرفی
trigram هجای بی معنی سه حرفی
To take offence at something . To take something to heart . حرفی را بدل گرلتن
To tald someones head off. سر کسی را بردن ( با پ؟ حرفی )
so to peaking اگر بتوان چنین چیزی گفت
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
dedication قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
I never saw anything like it. من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
he pretended to be asleep چنین وانمود کرد که خواب است
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
to gain any ones ear کسیرا اماده شنیدن حرفی
null رشتهای که هیچ حرفی ندارد
epenthesis الحاق حرفی درمیان کلمه
spirant حرفی که بااصطکاک نفس اداگردد
speak a word چیزی بگویید حرفی بزنید
to insert a letter in a word حرفی را در میان واژهای جادادن
labialize حرفی را بصورت شفوی اداکردن
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
Suit the action to the word. حرفی را فورا" عملی کردن
trigraph سه حرفی که مجموعانمایشگر یک صوت باشد
Not on your life ! هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
It was inappropriate to make such a remark . مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
No such a thing has been stipulated in the contract. درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
But no one was ever talking about that! اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
to make a remark حرفی زدن افهار نظری کردن
escape character حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
empty هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptiest هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empties هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptier هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptied هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
null حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
sic علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
erase character حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
ascii حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
sick علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sickest علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
new حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
new- حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
newest حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
logogram واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
newer حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
logograph واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
the big three ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
numeric حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
ends عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
LIST chunk که چهار حرفی LIST که حاوی مجموعهای از زیر عضو است
fills پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
end عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
fill پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
ended عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
nundinal letter حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
codepages تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
this day six months شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
cruelty عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
imperialism استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
immunity به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
clapper بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
BMP در گرافیک مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایلی که حاوی تصویر گرافیکی -bit map شده است
clappers بخش مکانیکی چاپگر dot matrix که سوزنهای چاپ را می چرخاند به سوی ریبون تا حرفی را روی صفحه بنویسد
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame. اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
redirecting حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirects حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
fill حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fills حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
question mark " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
question marks " که نشان دهنده این است که یک حرفی در این محل تط ابق ایجاد میکند
snd مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
literal چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
substitute character حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
to be sparing of words مضایقه ازحرف زدن کردن کم حرفی کردن
Mamihlapinatapai نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
logical حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
if so اگر هست اگر چنین است
reserved character حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
object code خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adder مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adders مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
digits نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
digit نشانه یا حرفی که بیان کننده عدد صحیحی است که کوچکتر از پایه عدد استفاده شده است
filename اسم سه حرفی که به همران اسم فایل بیان کننده نوع استفاده فایل است
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
zips خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipping خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipped خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zip خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
BAT file extension مشخصه استاندارد سه حرفی فایل در سیستم -MS DOS برای مشخص کردن فایل دستهای فایل متن حاوی دستورات سیستم
com file در سیستم عاملهای PC مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان کننده این است که فایل حاوی کد ماشین است به صورت دودویی وتوسط سیستم عامل قابل اجراست
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
EXE file در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com