Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
English
Persian
acey deucy
کوتاهتر کردن رکاب راست ازرکاب چپ
Other Matches
shortened
کوتاهتر کردن
shorten
کوتاهتر کردن
shortens
کوتاهتر کردن
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
executive course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
short
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
shorter
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shortest
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
lay up
ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
erected
راست کردن
erect
راست کردن
straightens
راست کردن
prink
راست کردن
deskew
راست کردن
set right
راست کردن
erecting
راست کردن
unbent
راست کردن
straightening
راست کردن
erects
راست کردن
straightened
راست کردن
unbend
راست کردن
straighten
راست کردن
unbends
راست کردن
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
straightens
راست کردن یا شدن
straightening
راست کردن یا شدن
erect
سیخ راست کردن
erects
سیخ راست کردن
erected
سیخ راست کردن
straighten
راست کردن یا شدن
straightened
راست کردن یا شدن
erecting
سیخ راست کردن
image erection
راست کردن تصویر
right justify
هم تراز کردن از راست
erectable
قابل راست کردن یا بنا کردن
direct
مستقیم راست راهنمایی کردن
directs
مستقیم راست راهنمایی کردن
starboard
بطرف راست حرکت کردن
directed
مستقیم راست راهنمایی کردن
to tell a coke-and-bull story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to spin a yarn
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to play square
راست وحسینی بازی کردن
To cook up a story
<idiom>
[یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
stirrup
رکاب
pedaled
رکاب
strap
رکاب
pedal
رکاب
stirrups
رکاب
pedaling
رکاب
pedals
رکاب
pedalled
رکاب
pedalling
رکاب
running bourd
رکاب
climbers
رکاب
stepping
رکاب
climber
رکاب
straps
رکاب
step
رکاب
runing board
رکاب
etrier
رکاب
pole climber
رکاب
addressing
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
treadle
رکاب ماشین
stirrup
رکاب اسب
the strap of a stirrup
بند رکاب
strapped
رکاب دار
pedaled
رکاب زدن
suspension bow
رکاب اویزان
treadles
رکاب ماشین
fifi hook
رکاب کوهنوردی
pedaling
رکاب زدن
trouser strap
رکاب شلوار
safety belt
کمربند رکاب
pedals
رکاب زدن
pedalling
رکاب زدن
stirrups
رکاب اسب
strap
: بند رکاب
pedal
رکاب زدن
pedalled
رکاب زدن
safety belts
کمربند رکاب
straps
: بند رکاب
learning curve
منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
to beat about the bush
سر راست حرف نزدن بطورغیرمستقیم کاری را کردن
pedalled
وابسته به رکاب پازدن
unaccompanied
بدون ملتزمین رکاب
footstall
رکاب زین زنانه
pedaling
وابسته به رکاب پازدن
shifting pedal
رکاب صدا خفه کن
stirrups
رکاب سیم کشی
running board
تخته رکاب اتومبیل
stirrup
رکاب سیم کشی
pedaled
وابسته به رکاب پازدن
climbers
رکاب سیم کشی
treadles
جاپایی رکاب ساختن
pedalling
وابسته به رکاب پازدن
gearwheel
چرخ رکاب دوچرخه
pedals
وابسته به رکاب پازدن
pedal
وابسته به رکاب پازدن
treadle
جاپایی رکاب ساختن
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
right
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose-stepped
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
outside pass
رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
righting
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
righted
شرح ما وقع نمایندگان جناح راست اصلاح کردن
goose step
رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
goose-steps
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step
رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
rectification
تصویر کردن یک عکس مورب هوایی روی یک سطح افقی راست کردن عکس
equipage
بنه سفر ملتزمین رکاب
free wheel
حرکت بدون رکاب زدن
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
stirrup
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
stirrups
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
suck wheels
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
standstill
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
right footed
راست پا
truer
راست
prick
راست
erecting
راست
erects
راست
straightish
سر راست
vertical beam
راست رو
candid
راست
on end
راست
dextrorotatory
راست بر
truest
راست
dextrogyrous
راست بر
erected
راست
right turn
به راست راست
straight
راست
forthrights
سر راست
freehearted
رک و راست
straighter
راست
right back
بک راست
straightest
راست
erect
راست
sheer
یک راست
rectilineal
راست خط
straightforward
رک سر راست
straightforward
راست
directly
سر راست
right face
به راست راست
true
راست
outspoken
رک و راست
wooden
راست
beeline
خط راست
apeak
راست
pricking
راست
pricks
راست
four-square
رک و راست
righting
راست
straightish
راست
bolt upright
راست
wrapover dress
راست
wrapover skirt
راست
upright
راست
wrapover top
راست
plumply
سر راست
plain spoken
یر راست
turnabout
به راست راست
vertically
راست
turnabouts
به راست راست
blankly
سر راست
uninhibited
رک و راست
right
راست
up front
رک و راست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com