Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English
Persian
defaulter
کوتاهی کننده
defaulters
کوتاهی کننده
non feasor
کوتاهی کننده
shorrcomer
کوتاهی کننده
Other Matches
brevity
کوتاهی
defaults
کوتاهی
defaulting
کوتاهی
abridgement
کوتاهی
concise ness
کوتاهی
default
کوتاهی
defaulted
کوتاهی
shortness
کوتاهی
delinquency
کوتاهی
non feasnce
کوتاهی
succinctness
کوتاهی
transience
کوتاهی
brachylogy
کوتاهی
transience or cy
کوتاهی
dwarfishness
کوتاهی
lowness
کوتاهی
failures
کوتاهی قصور
failure
کوتاهی قصور
failing
درصورت کوتاهی از
compendium
مختصر کوتاهی
compend
کوتاهی اختصار
failings
درصورت کوتاهی از
he did his level best
کوتاهی نکرد
defult
کوتاهی ورزیدن
negligence
قصور کوتاهی
in a short time
در یک مدت کوتاهی
for a short time
بری مدت کوتاهی
curtness
کوتاهی وتندی سخن
skateboard
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboards
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
impulses
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulse
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
hard hack
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
to be in d.
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
initialed
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initial
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initials
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
trunk hose
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
i will do my possible
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
initialing
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
trundle bed
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
led line
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
to pause
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
interspinalis
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
transients
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
herdic
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
Gothic Revival
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
loader
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
gradine
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
cards
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
allocations
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocation
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
acrostic
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
the quantity of a vowel
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
truckle bed
تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
loader
تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
bidders
کننده
doer
کننده
solvent
اب کننده
mauler
له کننده
solvents
اب کننده
swooner
غش کننده
crusher
له کننده
fillers
پر کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com