Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English
Persian
chit
کودک
chits
کودک
child
کودک
babies
کودک
baby
کودک
infant
کودک
infants
کودک
bantling
کودک
kinchin
کودک
tike
کودک
tyke
کودک
Other Matches
it
ان کودک
toddlers
کودک نو پا
toddler
کودک نو پا
childproof
کودک ایمن
suckling
کودک شیرخواره
child study
کودک پژوهی
child psychology
روانشناسی کودک
child psychiatry
روانپزشکی کودک
child law
حقوق کودک
child development
رشد کودک
child centered
کودک محور
day care center
مهد کودک
feral child
کودک وحشی
schoolchildren
کودک دبستانی
schoolchild
کودک دبستانی
carrycots
صندلی کودک
carrycot
صندلی کودک
rejected child
کودک مطرود
puerilism
کودک خویی
puerilism
کودک منشی
pedology
کودک شناسی
pediatrics
پزشکی کودک
infantilism
کودک ماندگی
suckles
کودک شیرخوار
nursery
مهد کودک
kidding
کودک بچه
infanticide
کودک کشی
nurseries
مهد کودک
kidded
کودک بچه
kindergarten
باغ کودک
suckle
کودک شیرخوار
babyish
کودک مانند
kid
کودک بچه
kindergartens
باغ کودک
suckled
کودک شیرخوار
pedimeter
رشد سنج کودک
pedometer
رشد سنج کودک
wolf child
کودک گرگ پرورده
eros
صورت کودک بالدار
enelicomorphism
بزرگسال انگاری کودک
child rearing practices
شیوههای پرورش کودک
problem child
کودک مشکل افرین
suckling
کودک شیر خوار
child guidance clinic
درمانگاه راهنمایی کودک
backward child
کودک عقب مانده
child abuse
بهره کشی از کودک
toddlers
کودک تازه براه افتاده
pedagogy
فن اموزش وپرورش کودک للگی
babes
کودک شخص ساده و معصوم
weanling
کودک تازه از شیر گرفته
babe
کودک شخص ساده و معصوم
toddler
کودک تازه براه افتاده
toddling
کودک تازه براه افتاده
toddles
کودک تازه براه افتاده
toddle
کودک تازه براه افتاده
toddled
کودک تازه براه افتاده
dewy eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike
ساده وبی الایش کودک مانند
nurser
شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com