Dictiornary-Farsi | کودک وحشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
feral child	کودک وحشی


Other Matches

brutify	وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl	مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae	وحشی ذاتا وحشی
tike	کودک
child	کودک
baby	کودک
kinchin	کودک
babies	کودک
infant	کودک
bantling	کودک
infants	کودک
tyke	کودک
toddler	کودک نو پا
it	ان کودک
chit	کودک
chits	کودک
toddlers	کودک نو پا
child law	حقوق کودک
child psychiatry	روانپزشکی کودک
kindergartens	باغ کودک
nursery	مهد کودک
kindergarten	باغ کودک
suckles	کودک شیرخوار
suckled	کودک شیرخوار
suckle	کودک شیرخوار
kid	کودک بچه
kidded	کودک بچه
nurseries	مهد کودک
suckling	کودک شیرخواره
child centered	کودک محور
child development	رشد کودک
child psychology	روانشناسی کودک
schoolchild	کودک دبستانی
puerilism	کودک منشی
puerilism	کودک خویی
rejected child	کودک مطرود
pedology	کودک شناسی
childproof	کودک ایمن
carrycots	صندلی کودک
pediatrics	پزشکی کودک
infanticide	کودک کشی
child study	کودک پژوهی
day care center	مهد کودک
kidding	کودک بچه
babyish	کودک مانند
infantilism	کودک ماندگی
schoolchildren	کودک دبستانی
carrycot	صندلی کودک
suckling	کودک شیر خوار
child rearing practices	شیوههای پرورش کودک
problem child	کودک مشکل افرین
child abuse	بهره کشی از کودک
eros	صورت کودک بالدار
enelicomorphism	بزرگسال انگاری کودک
backward child	کودک عقب مانده
pedometer	رشد سنج کودک
wolf child	کودک گرگ پرورده
child guidance clinic	درمانگاه راهنمایی کودک
pedimeter	رشد سنج کودک
weanling	کودک تازه از شیر گرفته
toddler	کودک تازه براه افتاده
toddled	کودک تازه براه افتاده
toddles	کودک تازه براه افتاده
toddling	کودک تازه براه افتاده
toddle	کودک تازه براه افتاده
pedagogy	فن اموزش وپرورش کودک للگی
babes	کودک شخص ساده و معصوم
babe	کودک شخص ساده و معصوم
toddlers	کودک تازه براه افتاده
dewy-eyed	معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy eyed	معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike	ساده وبی الایش کودک مانند
nurser	شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
Cupid	خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.	مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
teething ring	حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
cupids	خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.	من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
sylvatic	وحشی
savages	وحشی
ferocious	وحشی
savaged	وحشی
savage	وحشی
savaging	وحشی
truculent	وحشی
ruttish	وحشی
gris	وحشی
anthropophagus	وحشی
hare brained	وحشی
ferine	وحشی
boarish	وحشی
barbarous	وحشی
rambunctious	وحشی
Gothic	وحشی
ungovernable	وحشی
unmannerly	وحشی
wildest	وحشی
barbaric	وحشی
wild	وحشی
ruffians	وحشی
uncivilized	وحشی
ruffian	وحشی
undaunted	وحشی
feral	وحشی
unshapen	وحشی
unshaped	وحشی
wilds	وحشی
farouche	وحشی صفت
imbrute	وحشی شدن
manlike	جنس نر وحشی
mustang	اسب وحشی
brutalised	وحشی شدن
on the same p as the savages	درترازو وحشی ها
horsemint	نعناع وحشی
onion grass	یکجور جو وحشی
bestiality	وحشی گری
fellness	وحشی گری
onion couch	یکجور جو وحشی
wildlife	حیوانات وحشی
semi barbarian	نیم وحشی
wildness	وحشی گری
wildling	حیوان وحشی
wild rice	برنج وحشی
tiger cat	گربه وحشی
gross	وحشی توده
grosser	وحشی توده
toadflax	کتان وحشی
saracen	کافر وحشی
grosses	وحشی توده
Wild West	غرب وحشی
uncivil	وحشی بی ادب
uncivilly	وحشی بی ادب
headaches	خشخاش وحشی
headache	خشخاش وحشی
grossing	وحشی توده
grossest	وحشی توده
grossed	وحشی توده
brutalises	وحشی شدن
savaging	وحشی کردن
savage	وحشی شدن
brutalizes	وحشی شدن
mallards	اردک وحشی
mallard	اردک وحشی
brutalized	وحشی شدن
cheetahs	یوزپلنگ وحشی
brutalising	وحشی شدن
cheetah	یوزپلنگ وحشی
savage	وحشی کردن
savaged	وحشی شدن
savaging	وحشی شدن
savages	وحشی کردن
savages	وحشی شدن
parsnips	هویج وحشی
savaged	وحشی کردن
buffaloes	گاو وحشی
buffalo	گاو وحشی
brutalizing	وحشی شدن
barbarise	وحشی کردن
parsnips	زردک وحشی
parsnip	زردک وحشی
brutalize	وحشی شدن
wildcat	گربه وحشی
wildcats	گربه وحشی
charlock	خردل وحشی
gothicism	وحشی گری
bullocks	گوساله وحشی
bullock	گوساله وحشی
wildfowl	اردک وحشی
parsnip	هویج وحشی
barbarize	وحشی کردن
marijuana	تنباکوی وحشی بیابانی
madcap	ادم بی پروا و وحشی
styrax	بوته وحشی جاوی
wildfowler	شکارچی غاز وحشی
mallard	نوعی مرغابی وحشی
ferocity	وحشی گری سبعیت
barbarians	ادم وحشی یابربری
ruffianly	گردن کلفت وحشی
the african savages	وحشی های آفریقا
marihuana	تنباکوی وحشی بیابانی
brent	یکجورغاز وحشی کوچک
wild parsley	انواع هویج وحشی
mallards	نوعی مرغابی وحشی
troglodyte	انسانهای غارنشین وحشی
leopards	پلنگ گربه وحشی
wild beasts	جانوران وحشی وحوش
feral	حیوان شکاری وحشی
sheldrake	اردک وحشی دریایی
barbarize	بیگانه یا وحشی شدن
leopard	پلنگ گربه وحشی
gooseberry bush	درخت انگور وحشی
greylag	غاز وحشی اروپایی
barbarise	وحشی گری کردن
barbarian	ادم وحشی یابربری
caprifig	درخت انجیر وحشی
buff	گاو وحشی زردنخودی
buffs	گاو وحشی زردنخودی
perfection of savagery	کمال وحشی گری
perfection of savagery	نهایت وحشی گری
brutal	حیوان صفت وحشی