English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
Other Matches
hardening furnace کوره سخت گردانی
softening furnace کوره نرم گردانی
curing oven کوره سخت گردانی
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
fettling شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
glazing kiln کوره لعابی کوره لعاب پزی
open hearth furnace کوره روباز کوره زیمنس مارتین
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
recuperative furnace کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin کوره کانالی کوره تانل
stereotyping تصور قالبی
stereotypy رفتار قالبی
stereotypes تصور قالبی
stereotype تصور قالبی
frame partition تیغه قالبی
slab بتن قالبی
mannerism اطوار قالبی
moulded insulations عایقهای قالبی
moulded mica میکای قالبی
slabs بتن قالبی
mannerisms اطوار قالبی
die formed part بخش قالبی حدیدهای
stereotyped دارای رفتار قالبی
feminiene stereotype الگوی قالبی زنانگی
form wound coil سیم پیچ قالبی
plastic arts صنایع پلاستیکی یا قالبی
briquette خاک زغال قالبی
briquet خاک زغال قالبی
lump suger قند کلوخه یا قالبی یا خرده
stereotyping یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypy یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
compacts قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacting قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
rambled سر گردانی
rambles سر گردانی
regimental گردانی
ramble سر گردانی
hardening سخت گردانی
revolvable دور گردانی
rim drive لبه گردانی
data handling داده گردانی
rectification راست گردانی
file handling پرونده گردانی
transliteration نویسه گردانی
repeals باز گردانی
repeal باز گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
runaround دور سر گردانی
exception handling استثنا گردانی
thinning رقیق گردانی
broken hardening سخت گردانی شکسته
case harden سخت گردانی سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
austemper سخت گردانی حرارتی
work hardening سخت گردانی سرد
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
austemper سخت گردانی باینیت
age hardening سخت گردانی زمانی
cure rate سرعت سخت گردانی
hot tempering سخت گردانی درجهای
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
induction harening سخت گردانی القائی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
softening point نقطه نرم گردانی
hardening room اطاق سخت گردانی
curing vessel فرف سخت گردانی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
temper hardening سخت گردانی بازپخت
double hardening سخت گردانی مضاعف
strain hadening سخت گردانی کرنشی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
strain hadening سخت گردانی سرد
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
hardening constituent جزء سخت گردانی
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
aging سخت گردانی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
rack آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
programming نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
incinerators کوره
burners کوره
fire box کوره
burner کوره
stove کوره
kilns کوره
manholes کوره
manhole کوره
furnaces کوره
furnace house کوره
chimneys کوره
stoves کوره
chimney کوره
oven کوره
kiln کوره
furnace bottom کف کوره
furnace کوره
fornax کوره
fornacis کوره
incinerator کوره
pusher type furnace کوره پیش بر
ovens کوره
brick burner کوره پز
hearth کوره اتشدان
furnace tin قلع کوره
furnace coal ذغالسنگ کوره
furnace with two hearths کوره با دو اتشدان
furnace working طرزکار کوره
caking coal ذغال کوره
furnace clag خاک رس کوره
gas fired furnace کوره گازسوز
furnace cinder تفاله کوره
furnace charge شارژ کوره
chimney-tun دودکش کوره ای
furnace brick work اجرکاری کوره
furnace chrome کروم کوره
furnace brown قهوهای کوره
furnace vessel مجرای کوره
furnace shutdown بستن کوره
furnace magnesia منیزی کوره
furnace hoist جراثقال کوره
recuperative furnace کوره رکوپراتیو
furnace man کارگر کوره
furnace man مسئول کوره
furnace top نوک کوره
furnace operation عملکرد کوره
furnace operation طرزکار کوره
furnace gas گاز کوره
furnace dust بخار کوره
pit type furnace کوره گود
furnace pig شمش کوره
furnace deposits ته نشستهای کوره
furnace roof سقف کوره
furnace crew کارکنان کوره
furnace shaft تنوره کوره
furnace lining استری کوره
rotary furnace کوره دوار
puddling furnace کوره پودل
pit type furnace کوره عمیق
oven battery باطری کوره
roasting furnace کوره فلکه
open hearth furnace کوره سرباز
rotary klin کوره گردان
rotary klin کوره دوارسیمان
blast furnace کوره مرتفع
jitters از کوره در رفته
blast furnace کوره بلند
rotary kiln کوره گردان
revolving kiln کوره گردان
reverberatory furnace کوره انعکاسی
retort furnace کوره قرعی
resistance furnace کوره مقاومتی
rotary furnace کوره گردان
reheating furnace کوره ملتهب
regenerative coke oven کوره کک رژنراتیو
refining furnace کوره پالایش
quenching and tempering furnace کوره بهسازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com