English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
Other Matches
run on بدون وقفه
unceasing بدون وقفه
continous متصل متوالی بدون وقفه
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
NetShow سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
fettling شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
glazing kiln کوره لعابی کوره لعاب پزی
open hearth furnace کوره روباز کوره زیمنس مارتین
recuperative furnace کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin کوره کانالی کوره تانل
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
hiatus وقفه
interruption وقفه
station وقفه
arrest وقفه
interrupts وقفه
chasm وقفه
chasms وقفه
paralysis وقفه
interruptions وقفه
stations وقفه
interrupting وقفه
interrupt وقفه
desuetude وقفه
abeyance وقفه
discontinuance وقفه
down time وقفه
blocked وقفه
stationed وقفه
arrested وقفه
arrests وقفه
suspensions وقفه
hold back وقفه
ceasing وقفه
ceases وقفه
ceased وقفه
cease وقفه
interval وقفه
uninterrupted بی وقفه
jibs وقفه
jibbing وقفه
jibbed وقفه
jib وقفه
breaks وقفه
hoid up وقفه
standstil وقفه
suspension وقفه
gaps وقفه
gap وقفه
pausing وقفه
block وقفه
pauses وقفه
paused وقفه
stick وقفه
deadlock وقفه
pause وقفه
standstill وقفه
blocking وقفه
stound وقفه
blocks وقفه
break وقفه
at a stretch بی وقفه
dead lock وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
interval ایست وقفه
flashbacks وقفه زمانی
flashback وقفه زمانی
sticking voltage ولتاژ وقفه
system interrupt وقفه سیستم
program interrupt وقفه برنامه
priority interrupt وقفه اولویت
massed practice تمرین بی وقفه
massed learning یادگیری بی وقفه
caesura وقفه ایست
wind rocked out وقفه تنفسی
vectored interrupt وقفه برداری
interrupt driven وقفه گرا
interrupt handler گرداننده وقفه
interrupt vector بردار وقفه
work stoppage وقفه در کار
external interrupt وقفه خارجی
machine interupption وقفه ماشین
affect block وقفه عاطفه
time out وقفه فاصله
continous cycle دوره بی وقفه
full stops وقفه کامل
betweentimes درمدت وقفه
full stop وقفه کامل
uninterrupted duty کار بی وقفه
automatic interrupt وقفه خودکار
nerve block وقفه عصبی
blocking period دوره وقفه
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
parabiosis وقفه رسانش عصبی
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
disarms ثیرات وقفه شدن
disarmed ثیرات وقفه شدن
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
ups تامین برق بی وقفه
arm خط وط وقفه فعال شده .
clock interrupt وقفه زمان سنجی
scanned interrupt وقفه پویش شده
disarm ثیرات وقفه شدن
interrupts حرکت دادن وقفه
interrupt حرکت دادن وقفه
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupts ناتوان کردن وقفه
interrupt ناتوان کردن وقفه
insolvency وقفه در پرداخت دیون
interrupting ناتوان کردن وقفه
short time rating کار کردن با وقفه
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt خط وقفه که فعال شده است
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting خط وقفه که فعال شده است
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
kiln کوره
chimney کوره
furnace house کوره
kilns کوره
burner کوره
burners کوره
brick burner کوره پز
pusher type furnace کوره پیش بر
manholes کوره
manhole کوره
incinerator کوره
furnaces کوره
fornacis کوره
fire box کوره
incinerators کوره
furnace bottom کف کوره
chimneys کوره
oven کوره
stove کوره
stoves کوره
furnace کوره
fornax کوره
ovens کوره
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
maskable وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
poll سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com