Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
spike
کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
Other Matches
knock at the door
در کوفتن
footslog
پا کوفتن
contuse
کوفتن
forges
بر سندان کوفتن
forge
بر سندان کوفتن
reforge
دوباره برسندان کوفتن
represses
باز کوفتن فرونشاندن
oppressing
ستم کردن بر کوفتن
oppresses
ستم کردن بر کوفتن
oppress
ستم کردن بر کوفتن
repress
باز کوفتن فرونشاندن
repressing
باز کوفتن فرونشاندن
represses
سرکوب کردن در خود کوفتن
repressing
سرکوب کردن در خود کوفتن
repress
سرکوب کردن در خود کوفتن
spearing
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
slams
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slamming
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slammed
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam
صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
ground
[British]
[floor]
کف زمین
lackland
بی زمین
floor
کف زمین
earth
زمین
land
زمین
real estate
زمین
land n
زمین
acres
زمین
grass roots
کف زمین
acre
زمین
ground surface
کف زمین
earths
زمین
ground line
خط زمین
norland
زمین
grazed
زمین
graze
زمین
globes
زمین
tellus
زمین
globe
زمین
floor
کف زمین
floored
کف زمین
geodetically
زمین
cinder track
زمین دو
cinder tracks
زمین دو
floors
کف زمین
soils
زمین
soiling
زمین
field
زمین
earthing
زمین
fielded
زمین
fields
زمین
domain
زمین
domains
زمین
terrain
زمین
soil
زمین
extra terrestrial
زمین
this earthly round
زمین
rooter
زمین کن
ground
: زمین
ground
زمین
ground
کف زمین
aerospace
جو زمین
grazes
زمین
earth socket
پریز زمین
compartments of terrain
قسمتهایی از زمین
earth science
زمین شناسی
earth excavating
حفاری زمین
earth terminal
ترمینال زمین
courtside
کنارههای زمین
core of the earth
هسته زمین
broken country
زمین دوعارضه
continous earth
زمین دائمی
earthing
اتصال زمین
contour line
خط برجستگی زمین
to stamp
[your foot]
پا به زمین کوبیدن
earth's crust
پوسته زمین
earth's axis
محور زمین
earth's attraction
ربایش زمین
broken ground
زمین ناهموار
cadastral survey
ممیزی زمین
go off into the blue
آب شد و به زمین رفت
earth electrode
الکترد زمین
change court
تعویض زمین
cohesive soil
زمین چسبناک
cultivated land
زمین محیات
circumnavigate
زمین رادورزدن
dead group
زمین بیروح
dead earth
اتصال زمین
to vanish into thin air
<idiom>
آب شد و به زمین رفت
difficult terrain
زمین دو عارضه
demesne
تملک زمین
ground connection
اتصال زمین
downfield
زمین حریف
champaign
زمین مرتفع
drill harrow
زمین صاف کن
cricket field
زمین کریکت
center line
خط میانی زمین
center line
خط وسط زمین
certificate of land
قباله زمین
earth current
برق زمین
compartments of terrain
دهلیزهای زمین
earth crust
پوسته زمین
collective land
زمین مشاع
center stripe
خط میانی زمین
midfield line
خط میانی زمین
collctive land
زمین مشاع
deer lick
زمین شوره
broken country
زمین مضرس
field hockey
زمین هاکی
crust
پوسته زمین
floors
محدوده زمین
floored
محدوده زمین
floor
محدوده زمین
paralysis
زمین گیری
speculation
زمین خواری
bogs
زمین باطلاقی
bog
زمین باطلاقی
crusts
پوسته زمین
landslide
واریز زمین
end
زمین حریف
stamp one's foot
پا به زمین زدن
geological
زمین شناختی
geological
زمین شناسی
geology
زمین شناسی
ends
زمین حریف
ended
زمین حریف
lairds
صاحب زمین
laird
صاحب زمین
terrain
عوارض زمین
landward
بسوی زمین
terrestrial
زمین خاکی
sidelining
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
sidelined
خط کنار زمین
sideline
خط کنار زمین
grounding
ایجاد زمین
grounding
زمین کردن
terrain
زمین ناحیه
terrain
نوع زمین
terrain
زمین عملیات
borderlands
زمین سرحدی
uplands
زمین کوهستانی
uplands
زمین بلند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com