English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
Other Matches
common multiple مضرب مشترک
lowest common multiple کوچکترین مضرب مشترک
greatest common divisor [gcd] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
supremum کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
ends با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost پایین ترین زیر ترین
carries با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
multiple مضرب
submultiple مضرب
multiplying constant مضرب ثابت
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
common divisor مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
subscriber مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers مشترک روزنامه وغیره مشترک
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
backmost پس ترین
lattermost پست ترین
undermost زیر ترین
least significant کم اهمیت ترین
foremost پیش ترین
leftmost سمت چپ ترین
best عظیم ترین
lower most پایین ترین
more like;most like شبیه ترین
most significant پراهمیت ترین
nethermost پست ترین
proto مهم ترین
rightmost راست ترین
eldest مسن ترین
middlemost میان ترین
meritorious شایسته ترین
undermost پایین ترین
lowermost پایین ترین
midmost میان ترین
first and foremost <adv.> پیش ترین
furthest پیشرفته ترین
most important <adj.> مهم ترین
drier : خشک ترین
arrant بدنام ترین
downmost پایین ترین
lowest پایین ترین
bottommost پایین ترین
topmost اعلی ترین
driest خشک ترین
lattermost عقب ترین
aftmost عقب ترین
westernmost غربی ترین
backmost عقب ترین
hindmost عقب ترین
rearmost عقب ترین
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
tenth rate از پایین ترین جنس
most significant bit با ارزش ترین بیت
full-back عقب ترین بازی کن
most significant digit با ارزش ترین رقم
most significant digit با اهمیت ترین رقم
best شایسته ترین پیشترین
aftermost عقب ترین واپسین
full-backs عقب ترین بازی کن
top flight اعلی ترین مرتبه
royal road اسان ترین راه
neap خفیف ترین جزر و مد
eastermost شرقی ترین نقطه
easternmost شرقی ترین نقطه
least significant digit کم اهمیت ترین رقم
tenth rate پایین ترین درجه
neap tide پائین ترین جزر و مد
most significant bit با اهمیت ترین بیت
bottom price پائین ترین قیمت
least significant bit کم اهمیت ترین بیت
ticks سخت ترین مرحله
ticked سخت ترین مرحله
lsb کم اهمیت ترین بیت
next نزدیک ترین پس ازان
tick سخت ترین مرحله
innermost داخلی ترین دراعماق
heartstring عمیق ترین احساسات دل
admiral عالی ترین افسرنیروی دریایی
admirals عالی ترین افسرنیروی دریایی
thermosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on . گرم ترین لباسهایت را تن کرد
troposphere پایین ترین بخش اتمسفر
upmost عالی ترین بالاترین درجه
main battle tank قوی ترین تانک رزمی
lasts پایین ترین درجه یا مقام
lasted پایین ترین درجه یا مقام
exosphere خارجی ترین لایه اتمسفر
lower high water پایین ترین پیشرفت اب دریا
curtail step پایین ترین پله پلگان
fullback جای عقب ترین بازی کن
curtal step پایین ترین پله پلگان
culminant درمرتفع ترین موضع کامل
last پایین ترین درجه یا مقام
primitive data type ساده ترین شکل داده
combat resolution پایین ترین رده رزمی
bellies کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
belly کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bottoms با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
lower low water پایین ترین پست رفت اب دریا
subcutis عمیق ترین قسمت زیر پوست
next of kin نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
This is the easisrt way. این آسان ترین راه است
heart strings عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
master pick پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
skirting armor ضخیم ترین قسمت زره تانک
last but not least <idiom> آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
best seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
msb با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
This is the oldest Persian script in existence. این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
aftermost نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
best-seller پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
best-sellers پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
dynamic ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
intima درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
dynamically ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
The box office star of 1980. پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
ahmad اسم حضرت رسول اکرم -ستوده تر- برگزیده ترین
physical پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
Milco میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
participant مشترک
subscribers مشترک
participants مشترک
commonest مشترک
subscriber مشترک
subscriber's line خط مشترک
common user مشترک
intercommon حق مشترک
conjoint مشترک
senses حس مشترک
sensed حس مشترک
sense حس مشترک
common مشترک
commoners مشترک
held in common مشترک
party line خط مشترک
joint مشترک
party lines خط مشترک
commonality مشترک
commonalities مشترک
geodesic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
mastered مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
masters مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
geodetic کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
master مهمترین شخص یا وسیله در سیستم . به روزترین و درست ترین فایل
common storage حافظه مشترک
common trait ویژگی مشترک
combined publications نشریات مشترک
joint supply عرضه مشترک
common wealth مشترک المنافع
common wall دیوار مشترک
joint zone منطقه مشترک
jointly owned property مال مشترک
common progarm برنامه مشترک
intersection فصل مشترک
common denominators مخرج مشترک
subscriber line خط مشترک [مخابرات]
common denominator مخرج مشترک
joint مشترک الحاقی
local subscriber مشترک داخلی
common factor عامل مشترک
party line مرز مشترک
common fate سرنوشت مشترک
common fronties مرز مشترک
common gender جنس مشترک
line termination circuit اتصال مشترک
common language زبان مشترک
common fraction مخرج مشترک
commonweal مشترک المنافع
EEC بازار مشترک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com