English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
English Persian
litotes کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
Other Matches
modesty شکسته نفسی
humblest شکسته نفسی کردن
to humble oneself شکسته نفسی کردن
humble شکسته نفسی کردن
to be humbled احساس شکسته نفسی کردن
to feel humbled احساس شکسته نفسی کردن
penny-wise and pound-foolish <idiom> توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
expanding توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
tweaked تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaks تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweak تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
boosts افزایش دادن چیزی
boosted افزایش دادن چیزی
boosting افزایش دادن چیزی
boost افزایش دادن چیزی
impact اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impacts اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
to fire up something با تحریک چیزی را افزایش دادن
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
pipelines زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
tunes تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tune تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
calendaring قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
blips علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
schmaltz کوچک وکم اهمیت
schmaltzy کوچک وکم اهمیت
schmalz کوچک وکم اهمیت
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
to make amends for something کفاره دادن برای چیزی
to atone for something کفاره دادن برای چیزی
snip ادم کوچک یابی اهمیت
snipping ادم کوچک یابی اهمیت
snipped ادم کوچک یابی اهمیت
kinglet پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
a mere nothing هیچ [اهمیت یا ارزش چیزی ]
greaten درشت نشان دادن اهمیت دادن
a mere nothing هیچ و پوچ [اهمیت یا ارزش چیزی ]
plugs مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plugging مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plug مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
emphasizes اهمیت دادن
tolay street on اهمیت دادن
emphasised اهمیت دادن
to make a point of اهمیت دادن
to take into account اهمیت دادن به
to attach importance to اهمیت دادن به
to make an account of اهمیت دادن به
accents اهمیت دادن
accent اهمیت دادن
emphasising اهمیت دادن
emphasize اهمیت دادن
accented اهمیت دادن
emphasizing اهمیت دادن
emphasises اهمیت دادن
accenting اهمیت دادن
emphasized اهمیت دادن
to give prominence to اهمیت دادن
splint نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
does it matter to you ایا برای شما اهمیت دارد
overrates زیاد اهمیت دادن به
overrate زیاد اهمیت دادن به
overrating زیاد اهمیت دادن به
overrated زیاد اهمیت دادن به
to lay stress on something بچیزی اهمیت دادن
consequentially با اهمیت دادن به خود
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
She did not show any interest in my problems, let alone help me. مشکلاتم برای او [زن] بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
accentuated اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuating اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuate اهمیت دادن برجسته نمودن
to i. on particulars به چیزهای جزئی اهمیت دادن
accentuates اهمیت دادن برجسته نمودن
becking mill غلطک برای افزایش طول
ascended افزایش دادن
augment افزایش دادن
ascends افزایش دادن
augmented افزایش دادن
ascend افزایش دادن
augmenting افزایش دادن
augments افزایش دادن
raise to a higher power افزایش دادن نما
fussily ازروی بیقراری با اهمیت دادن بچیزهای جزئی
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
pipelining تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
intensifies افزایش دادن تشدید کردن
intensified افزایش دادن تشدید کردن
intensify افزایش دادن تشدید کردن
intensifying افزایش دادن تشدید کردن
textualism اهمیت دادن به لفظ یا معنی فاهر انتقاد لفظی
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vented سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
fast pill ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
adjective colour زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
continues ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
sub woofer هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
expansion تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
secondary در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
expansion board برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
cards تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
maximises به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizes به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximizing به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximize به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximising به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximised به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maximized به اخرین درجه ممکن افزایش دادن بحد اعلی رساندن
maquette شکل کوچک چیزی
pricking جزء کوچک چیزی
pricks جزء کوچک چیزی
pricked جزء کوچک چیزی
prick جزء کوچک چیزی
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
areola محوطهء کوچک اطراف چیزی
miniaturization خیلی کوچک کردن چیزی
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
halituous نفسی
pre fetch دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
long wind دراز نفسی
cardiac dyspnea تنگ نفسی قلبی
there was not a soul ذی نفسی انجا نبود
to put any one up to something کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
modelled کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
models کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
model کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
pinned میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pin میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
prolixly ازروی دراز نفسی یا پرگویی با اطناب
fine tune تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
inserts قرار دادن چیزی در چیزی
inserting قرار دادن چیزی در چیزی
insert قرار دادن چیزی در چیزی
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
shifts روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
light-well [حیاط کوچک برای عبور نور]
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
This position is much too small for me . این سمت برای من خیلی کوچک است
locket قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
lockets قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com