English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English Persian
bead کوچک و لاغر ریزه
beads کوچک و لاغر ریزه
Other Matches
scal away ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
hash ریزه ریزه کردن
mote ریزه
shiver ریزه
mince ریزه
shivered ریزه
teeniest ریزه
orts ریزه
tiddlier ریزه
detritus ریزه
tiddliest ریزه
bits ریزه
bit ریزه
teeny ریزه
teenier ریزه
minces ریزه
mammock ریزه
tiddly ریزه
tiny ریزه
tiniest ریزه
tinier ریزه
particles ریزه
shivering ریزه
particle ریزه
subdivisions بخش ریزه
calyon سنگ ریزه
noil پشم ریزه
radioactive fallout ریزه پرتوزا
calion سنگ ریزه
petite ریزه اندام
animalcule جانوار ریزه
animalculum جانور ریزه
snowflakes برف ریزه
puny ریزه اندام
atomic fallout ریزه پرتوزا
snowflake برف ریزه
quenelle کوفته ریزه
gleaner ریزه خور
spillikin ریزه استخوان
detailing ریزه کاری
detail ریزه کاری
subdivision بخش ریزه
delicacy of touch ریزه کاری
pores ریزه سوراخ
elegance ریزه کاری
chip ژتن ریزه
fal lal ریزه کاری
gleanings ریزه فراری
gleanings ریزه باقی
snow flake برف ریزه
pore ریزه سوراخ
sabulous دارای شن ریزه
Lilliputian ریزه اندام
to stab in the back ریزه خوانی
fallout ریزه پرتوزا
sherd حزف ریزه
grit blasting سنگ ریزه
chips ژتن ریزه
twigged لاغر
angular لاغر
thinned لاغر
emaciated لاغر
poor لاغر
poorer لاغر
poorest لاغر
lank لاغر
meagre لاغر
twiggy لاغر
underweight لاغر
scraggier لاغر
scraggy لاغر
raw boned لاغر
slimsy لاغر
skin and bone لاغر
scrannel لاغر
spared لاغر
spare لاغر
skinny لاغر
pindling لاغر
slims لاغر
slimming لاغر
slimmest لاغر
slimmed لاغر
slim لاغر
gaunt لاغر
raw-boned لاغر
meager لاغر
atrophic لاغر
leaned لاغر
lean لاغر
thinnest لاغر
as thin as lath <idiom> لاغر
gracile لاغر
thin لاغر
thins لاغر
scraggiest لاغر
thinners لاغر
marcid لاغر
exiguous لاغر
lathy لاغر
leans لاغر
midget ریز اندام ریزه
hoarfrost سرما ریزه پژه
gravelly دارای سنگ ریزه
intricacy تودرتویی ریزه کاری
detail drawing نقشه ریزه کاری
intricacies تودرتویی ریزه کاری
statuette تندیس ریزه اندام
statuettes تندیس ریزه اندام
midgets ریز اندام ریزه
rime سرما ریزه پله
fine drawn لاغر شده در
dry bones ادم لاغر
thinnish نسبتا لاغر
rangey پادراز و لاغر
slighter تراز لاغر
slights تراز لاغر
slight تراز لاغر
to lose weight لاغر شدن
skin and bones <idiom> خیلی لاغر
slighting تراز لاغر
slighted تراز لاغر
slightest تراز لاغر
scrag ادم لاغر
toom فاقد لاغر
scrawniest لاغر واستخوانی
emaciate لاغر کردن
tabescent لاغر شونده
scrawnier لاغر واستخوانی
slim jim لاغر میان
slenderize لاغر کردن
lithe لاغر اندام
gauntly بطور لاغر
scrawny لاغر واستخوانی
lenten بی گوشت لاغر
macerate لاغر کردن
raggle یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
slinking نوزاد زود رس لاغر
slinks نوزاد زود رس لاغر
rangy ولگرد پا دراز و لاغر
slink نوزاد زود رس لاغر
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
wizen لاغر پژمرده یا پلاسیده
meagrely بطور لاغر یا ناقص
half faced دارای صورت لاغر
weed دراز و لاغر پوشاک
weeding دراز و لاغر پوشاک
weeded دراز و لاغر پوشاک
Next to you I'm slim. در مقایسه با تو من لاغر هستم.
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
slim jim شبیه ادم لاغر اندام
slimpsy زود شکن وبدساخت لاغر
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
slab sided دارای دندههای باریک ونمایان لاغر
slenderize لاغر اندام شدن باریک کردن
spall سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
windlestraw ساقه خشک علف ادم لاغر و نحیف
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
mammock ریزه کردن قطعه کردن
thinnest رقیق کردن لاغر کردن
thins رقیق کردن لاغر کردن
thinners رقیق کردن لاغر کردن
thin رقیق کردن لاغر کردن
thinned رقیق کردن لاغر کردن
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
venule رگ کوچک
exiguousness کوچک
dinky کوچک
whiffet سگ کوچک
minuscule کوچک
weensy کوچک
diminutive کوچک
smaller کوچک
bantams کوچک
floret گل کوچک
minute کوچک
bantam کوچک
little کوچک
dimmers کوچک
fortalice دژ کوچک
pint-size کوچک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com