Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
camera ready copy
کپی اماده تکثیر
Other Matches
reproductions
تکثیر کردن تکثیر نشریات
reproduction
تکثیر کردن تکثیر نشریات
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
proliferation
تکثیر
multiplicantion
تکثیر
reproduction
تکثیر
reproductions
تکثیر
manifolding
تکثیر
duplication
تکثیر
pullulation
تکثیر
multiplication
تکثیر
reproduced
تکثیر کردن
propagate
تکثیر کردن
reproducing
تکثیر کردن
propagated
تکثیر کردن
propagates
تکثیر کردن
propagating
تکثیر کردن
multiplication
افزایش تکثیر
multiplied
تکثیر کردن
multiplies
تکثیر کردن
multiply
تکثیر کردن
multiplying
تکثیر کردن
reproduce
تکثیر کردن
reproducible
قابل تکثیر
reproduces
تکثیر کردن
multiplicable
قابل تکثیر
propagable
قابل تکثیر
propagator
تکثیر کننده
mimeograph
ماشین تکثیر
reproducer
تکثیر کننده
reproducibility
قابلیت تکثیر
mimeograph
دستگاه تکثیر
muliply
تکثیر کردن
proliferous
تکثیر شونده
progation
توسعه تکثیر
propagation
تکثیر تبلیغ
multiplier
تکثیر کننده
multipliable
قابل تکثیر
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
mimeograph
تکثیر کردن استنسیل
agamogenesis
تکثیر غیر جنسی
proliferous
قابل تکثیر شکوفا
duplicate
تکثیر کردن نسخه ها
duplicates
تکثیر کردن نسخه ها
duplicating
تکثیر کردن نسخه ها
duplicated
تکثیر کردن نسخه ها
copy plot
تکثیر از روی نسخه اصلی
blastogenesis
تکثیر از راه جوانه زدن
magnetic tape record reproduce system
سیستم ضبط و تکثیر نوارمغناطیسی
agamete
تکثیر سلولی غیر جنسی
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
incubation time
زمان تولید و تکثیر میکربهادر بدن
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
gamete
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
apomixis
تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
apomict
کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
susceptible
اماده
readied
اماده
handiest
اماده
ready
اماده
readies
اماده
yoi
اماده
yare
اماده
handy
اماده
stock
اماده
stocked
اماده
in gear
اماده
in full fig
اماده
in form
اماده
in the saddle
اماده
accoutred
اماده
lief
اماده
ready-made
اماده
ready made
اماده
provided
اماده
in store
اماده
ablest
اماده
abler
اماده
equipped
اماده
accoutrements
اماده
readying
اماده
in kelter
اماده
prompt
اماده
set
اماده
sets
اماده
setting up
اماده
supplied
اماده
handier
اماده
prompts
اماده
prompted
اماده
freshest
اماده
fresh-
اماده
fresh
اماده
minded
اماده
supplying
اماده
supply
اماده
night boat
قایق اماده
present
موجود اماده
bellicose
اماده بجنگ
drafts
اماده کردن
coaching
اماده سازی
drafted
اماده کردن
rigged
اماده شدن
draft
اماده کردن
seaworthy
اماده دریا
ripely
بطور اماده
rig
اماده شدن
finest
بسیار اماده
setting up
اماده کردن
detonative
اماده انفجار
on tap
اماده کشیدن
pre treatment
اماده کردن
primed
اماده کردن
accommodates
اماده کردن
presents
موجود اماده
presenting
موجود اماده
presented
موجود اماده
provide
اماده کردن
accommodated
اماده کردن
provides
اماده کردن
rigs
اماده شدن
ready use
اماده مصرف
confect
اماده کردن
sets
اماده کردن
prime
اماده کردن
belay
اماده کردن
battailous
اماده جنگ
at or within call
اماده فرمان
at call
اماده فرمان
set
اماده کردن
action mission ship
ناو اماده
ready for duty
اماده کار
acceptancy
اماده قبول
accoutered
اماده جنگ
prompt to go
اماده رفتن
acoutre
اماده جنگ
aforehand
اماده راحت
fined
بسیار اماده
ready to die
اماده مردن
ready service
اماده به کار
combat ready
اماده به رزم
combat available
اماده به پرواز
combat available
اماده به رزم
ready mixed concrete
بتن اماده
coach
اماده ساز
coached
اماده ساز
coaches
اماده ساز
obliging
اماده خدمت
ready for use
اماده مصرف
ready for operation
اماده کار
ready for duty
اماده خدمت
fine
بسیار اماده
apt
متمایل اماده
harnessed
اماده کردن
harness
اماده کردن
readies
اماده کردن
malcontents
اماده شورش
malcontent
اماده شورش
preparation
اماده کردن
ready
اماده کردن
in gear
اماده حرکت
preparations
اماده سازی
readying
اماده کردن
to pickle a rod for
اماده کردن
to gird up one's loins
اماده کارشدن
mission ready
اماده پرواز
supplied
اماده کردن
to buckle oneself
اماده شدن
harnessing
اماده کردن
readied
اماده کردن
make ready
اماده کردن
supplying
اماده کردن
supply
اماده کردن
bound
: اماده رفتن
preparatory
اماده کننده
warlike
اماده جنگ
johnny on the sopt
حاضر و اماده
beforehand
قبلا اماده
taut
اماده کار
unlimber
اماده کردن
transit mixed concrete
بتن اماده
insusceptible
غیر اماده
to string up
اماده کردن
indispose
اماده ساختن
preparation
اماده سازی
he is ready at excuses
اماده است
to bargain for
منتظریا اماده
alert
اماده باش
giglot
دخترسبک که اماده
preparations
اماده کردن
preparing
اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com