Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
duffle bag
کیسه لوازم شخصی
Other Matches
accessory pouch
کیسه کوچک لوازم
personal effects
لوازم شخصی
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
accessory
لوازم یدکی لوازم اضافی
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
f.drss
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
sack
کیسه خواب کیسه سربازی
sacked
کیسه خواب کیسه سربازی
sacker
کیسه پرکن کیسه ساز
sacks
کیسه خواب کیسه سربازی
marsupium
کیسه جانوار کیسه دار
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
pockets
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pocket
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
fixing
لوازم
tackling
لوازم
fitment
لوازم
tackles
لوازم
estovers
لوازم
tackled
لوازم
dixings
لوازم
fixings
لوازم
furnishings
لوازم
tackle
لوازم
equipments
لوازم
fitments
لوازم
serviced
لوازم
service
لوازم
equipment
لوازم
needments
لوازم
fitting
لوازم
apparatus
لوازم
accessories
لوازم
fittings
لوازم
gear
اسباب لوازم
tool tether
لوازم مورداحتیاج
plumbing tools
لوازم لولهکشیخانه
photography
لوازم عکاسی
travelling outfit
لوازم سفر
photographic accessories
لوازم عکاسی
hairstyling accessories
لوازم آرایشمو
firing accessories
لوازم احتراق
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
stationery
لوازم التحریر
utensils
لوازم اشپزخانه
accessory
لوازم فرعی
accessory
لوازم کمکی
maintenance materials
لوازم تعمیرات
rig
لوازم لباس
rigged
لوازم لباس
rigs
لوازم لباس
kits
بسته لوازم
kit
بسته لوازم
accessory
لوازم یدکی
illuminating fixture
لوازم روشنایی
sanitary ware
لوازم بهداشتی
utensil
لوازم اشپزخانه
tackle
لوازم کار
tackled
لوازم کار
tackles
لوازم کار
tackling
لوازم کار
accessories
لوازم یدکی
bedding
لوازم تختواب
kitchen stuff
لوازم اشپزخانه
outfit
لوازم فنی
throwing apparatus
لوازم پرتاب
gears
اسباب لوازم
Home appliances
لوازم خانگی
outfits
لوازم فنی
paraphernalia
اسباب لوازم
fittings
لوازم ثابت
fittings
لوازم قایق
fire-irons
لوازم بخاری
geared
اسباب لوازم
spares stock
موجودی لوازم یدکی
spare parts list
فهرست لوازم یدکی
upholstery
اثاثه یا لوازم داخلی
equipage
اسباب و لوازم جنگی
stationer
فروشنده لوازم التحریر
outfitter
فروشنده لوازم شکار
outfitters
فروشنده لوازم شکار
fire irons
لوازم پای بخاری
table ware
لوازم میز یا سفره
stationers
فروشنده لوازم التحریر
drawing materials
لوازم نقشه کشی
tableware
لوازم میز یا سفره
fixture
لوازم نصب کردنی
swimming things
لوازم شنا
[حمام]
bathing clothes
لوازم شنا
[حمام]
bathing gear
لوازم شنا
[حمام]
bathing things
لوازم شنا
[حمام]
desk accessory
لوازم رومیزی یا روزمره
muniment
وسیله دفاع لوازم
motorcar accessories
لوازم اضافی اتومبیل
accessory box
جعبه لوازم یدکی
dressing case
جعبه لوازم ارایش
drilling fixture
لوازم مته کاری
toiletry
لوازم ارایش اسباب توالت
sanitate
دارای لوازم بهداشتی کردن
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
duffel
لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set
لوازم و فرف شام یا ناهار
fixtures
لوازم برقی و لوله کشی
duffle
لوازم واثاثه قابل حمل
pantry
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade
لوازم وابزار کار فوت وفن
mountings
لوازم نصب شده روی وسیله
pantries
شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
tote road
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
sacs
کیسه
purses
کیسه
sac
کیسه
bagful
یک کیسه
ballast
کیسه شن
bagging
کیسه
pursing
کیسه
pickpockrt
کیسه بر
pouch
کیسه
cyst
کیسه
pursed
کیسه
bags
کیسه
sandbagged
کیسه شن
sandbagging
کیسه شن
bladders
کیسه
icebag
کیسه یخ
sandbags
کیسه شن
purse
کیسه
lyster bag
کیسه اب
bladder
کیسه
pouches
کیسه
money bag
کیسه
hydatid
کیسه اب
bag
کیسه
cysts
کیسه
bourse
کیسه
sandbag
کیسه شن
sinus
کیسه
sinuses
کیسه
theca
کیسه
sack
کیسه
sacks
کیسه
saddle bag
کیسه اب
vesica
کیسه
valise
کیسه
purseful
کیسه
valises
کیسه
water bag
کیسه اب
sacked
کیسه
ice-caps
کیسه یخ
ice-cap
کیسه یخ
cod
کیسه
vesicle
کیسه
ice cap
کیسه یخ
tackle
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
scrotums
کیسه بیضه
bag of cement
کیسه سیمان
mummy bag
کیسه خواب
valises
کیسه چرمی
folliculated
کیسه دار
actinia
کیسه تن دریایی
bursiform
کیسه مانند
buckram
کیسه کرباسی
pouches
کیسه باروت
pouches
کیسه کوچک
valise
کیسه چرمی
encysted
کیسه دار
pursing
کیسه پول
graafian follicle
کیسه گراف
folliculate
کیسه دار
scrotum
کیسه بیضه
scrota
کیسه بیضه
purse
کیسه پول
pursed
کیسه پول
air sac
کیسه هوا
purses
کیسه پول
footsack
کیسه خواب
gallbladder
کیسه صفرا
baloon
کیسه هوا
gas bag
کیسه گاز
woolsack
کیسه پشم
seminal vesicle
کیسه منی
sea bag
کیسه ملوانی
saclike
کیسه مانند
sacculation
تشکیل کیسه
saccate
کیسه مانند
cod
کیسه کوچک
capsule
کیسه پوشینه
purse strings
ریسمان سر کیسه
Tow sacks of corn .
دو کیسه ذرت
powder bag
کیسه خرج
powder bag
کیسه باروت
shark chaser
کیسه ضد کوسه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com