English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
ragbag کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbags کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
Other Matches
decked out <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
doll up <idiom> لباسهای تجملی پوشیدن
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
airing cupboard قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
clouts پارچه کهنه کهنه
clouted پارچه کهنه کهنه
clout پارچه کهنه کهنه
clouting پارچه کهنه کهنه
power consumer مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dowdy کهنه
ragman کهنه خر
outworn کهنه
ragged کهنه
obsolete کهنه
weatherbeaten کهنه
tacky کهنه
fustier کهنه
fustiest کهنه
fusty کهنه
rag کهنه
pokey کهنه
out of d. کهنه
run-down کهنه
rags کهنه
trite کهنه
behindhand کهنه
old-fashioned کهنه
shabbly کهنه
run down کهنه
musty کهنه
rungs کهنه
crusted کهنه
trity کهنه
pokiest کهنه
poky کهنه
worn out کهنه
lint کهنه
worn-out کهنه
weatherworn کهنه
tatters کهنه
obsolescence کهنه گی
worm eaten کهنه
stale کهنه
olden کهنه
wadding کهنه
wads کهنه
obsolescent کهنه
wad کهنه
by gone کهنه
archaic کهنه
timeworn کهنه
dossil کهنه
pokier کهنه
fogram کهنه
gray کهنه
kettle holder کهنه
behind the times کهنه
antiquated کهنه
knacker کهنه خر
antique کهنه
mucid کهنه
antiques کهنه
age old کهنه
age-old کهنه
duddie کهنه پوش
duddy کهنه پوش
lint کهنه فتیله
veterans کهنه کار
duds رخت کهنه
fripperer کهنه فروش
veterans کهنه سرباز
veteran کهنه سرباز
ogygian بسیار کهنه
veteran کهنه کار
fogyism کهنه پرستی
boneman کهنه فروش
fripper کهنه فروش
fogyish کهنه پرست
dabbed کهنه را نم زدن
antiquate کهنه کردن
obsolesce کهنه شدن
old پیرانه کهنه
oldest پیرانه کهنه
oldest کهنه کار
older پیرانه کهنه
older کهنه کار
old کهنه کار
obscurantism کهنه پرستی
old-timers کهنه کار
old timer کهنه کار
Neanderthal خیلی کهنه
back numbers چیز کهنه
green meat گوشت کهنه
codex دستخط کهنه
shabby کهنه ژنده
shabbiest کهنه ژنده
shabbier کهنه ژنده
hunkerism کهنه پرستی
superannuated زیاد کهنه
back number شماره کهنه
back number چیز کهنه
back numbers شماره کهنه
old-timer کهنه کار
rag کهنه شدن
dab کهنه را نم زدن
dabs کهنه را نم زدن
wad کهنه نمد
wash linen کهنه فرفشویی
mouldy کهنه وفاسد
dodo کهنه پسند
unworn کهنه نشده
the old world جهان کهنه
ages کهنه کردن
wads کهنه نمد
age کهنه کردن
rags کهنه شدن
uptight کهنه پرست
unreconstructed کهنه پرست
fuddy-duddies کهنه اندیش
A pair of old pants ( trousers ) . یک شلوار کهنه
fuddy-duddy کهنه اندیش
dodos کهنه پسند
dodoes کهنه پسند
superannuate کهنه شدن
dead منسوخ کهنه
old wool پشم کهنه
ancient کهن کهنه
sour dough کهنه کار
thread bare فرش کهنه
pseudo archaic کهنه نما
aging کهنه شدن
junk کهنه و کم ارزش
aging کهنه کردن
stale joke جوک کهنه
rag picker کهنه برچین
ragman کهنه فروش
wall rue سداب کهنه
bric a brac اشیاء کهنه وعتیقه
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
back out کهنه و فرسوده شدن
glass cloth کهنه شیشه پاک کن
hach زیاداستعمال کردن کهنه
Antiguated آنتیک ،کهنه،قدیمی
he has seen sevice کهنه کار است
antediluvian ادم کهنه پرست
dishcloths کهنه فرف شویی
dishcloth کهنه فرف شویی
tampons پنبه یا کهنه قاعدگی
sea dog ملوان کهنه کار
ragpicker کهنه و ژنده جمع کن
knackery جنس بنجل و کهنه
passe کهنه مسلک گذشته
bibliopolism فروش کتابهای کهنه
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
stager ادم کهنه کار
outwear کهنه شدن گذراندن
to pick rags کهنه برچینی کردن
paleology دانش چیزهای کهنه
tampon پنبه یا کهنه قاعدگی
wear out کهنه و فرسوده شدن
junk طناب کهنه کاغذ پاره
he is a past master in او در استاد یا کهنه کار است
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
snot rag کهنه بینی پاک کنی
fossilised سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
God bless [you] ! خدا حافظ [واژه کهنه]
bibliopoly فروش کتابهای کهنه یاعتیق
fossilizing سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizes سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
jalopies اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilize سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
demode ازمد افتاده کهنه شده
fossilising سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
dish towel کهنه فرف خشک کنی
She's quite a back number. <idiom> او [زن] آدم کهنه فکری است.
well worn زیاد کار کرده کهنه
modified stock car اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
Old clothes ( houses ) . لباس ( خانه های) کهنه
vetted بیطاری کردن کهنه سرباز
vets بیطاری کردن کهنه سرباز
vet بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopy اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
age : پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
old fashioned کهنه پرست محافظه کار
well-worn زیاد کار کرده کهنه
ages : پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
veteran skill مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
tampons توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
tampon توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
The old paper money is called in. اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com