English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
armed guard گارد مسلح
Other Matches
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
life guard گارد
guard گارد
kamae گارد
gamae گارد
backcourtman گارد
mounting گارد
lifeguards گارد
lifeguard گارد
guarding گارد
guards گارد
guarding محافظ گارد
guard محافظ گارد
guards محافظ گارد
escort of the color گارد پرچم
escort guard گارد محافظ
en garde گارد گرفتن
coast guard گارد کرانه
color guard گارد پرچم
coastguards گارد ساحلی
coastguard گارد ساحلی
itc avant garde اوانت گارد ای تی سی
escort of the standard گارد پرچم
open guard گارد باز
point guard موقعیت گارد
praetorian guard گارد ویژه
seaman guard گارد دریایی
waki kamae گارد مبارز
guard of honor گارد احترام
on guard گارد گرفتن
fencing position گارد شمشیرباز
on guard بحالت گارد
flag guard گارد پرچم
national guard گارد ملی
lifeguards گارد نجات دریایی
lifeguard گارد نجات دریایی
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the color گارد محافظ پرچم
coast guard officer افسر گارد کرانه
officer of the guard افسر گارد احترام
pipe the side تجمع گارد احترام
side boy گارد احترام میز پاس
pipe the side فرمان تجمع گارد احترام
storm trooper گارد حمله المان نازی
swing ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swings ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
army national guard گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
rear takedown with outside leg tackle گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
preatorian وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
riper مسلح
in arms مسلح
reinforced مسلح
mailed مسلح
armed مسلح
flat مسلح
flattest مسلح
armor bearer مسلح
ripe مسلح
weaponed مسلح
ripest مسلح
armoured مسلح
services نیروهای مسلح
bandits سارق مسلح
equips مسلح کردن
bandit سارق مسلح
armored cable کابل مسلح
enarm مسلح کردن
equip مسلح کردن
equipping مسلح کردن
mailed fist نیروی مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
force مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
arm مسلح کردن
forcing مسلح کردن
ice crete بتون مسلح
forces مسلح کردن
heavily armed کاملا مسلح
to carry a weapon مسلح بودن
gunship هلیکوپتر مسلح
to take up arms مسلح شدن
service component نیروی مسلح
armed forces نیروهای مسلح
banditry سرقت مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
armed مسلح شده
poised mine مین مسلح
privateer کشتی مسلح
reenforce مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
reinforced coating اندود مسلح
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
armed ammunition مهمات مسلح
weapons مسلح کردن
unarmed غیر مسلح
armed peace صلح مسلح
weapons مسلح شده
ripe مسلح شدن
riper مسلح شدن
armed mine مین مسلح
reinforced concrete بتون مسلح
ripest مسلح شدن
activated mine مین مسلح
weapon مسلح شده
weapon مسلح کردن
arming مسلح کردن
cock مسلح کردن
cocking مسلح کردن
cocks مسلح کردن
arming مسلح شدن
armed to the teeth کاملا` مسلح
reinforces مسلح کردن
armement مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
reinforced concrete بتن مسلح
gun moll معشوقه دزد مسلح
unarm غیر مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
actuator دستگاه مسلح کننده
sword arm دست مسلح شمشیرباز
actuated mine مین مسلح شده
actuate مسلح کردن مین
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
deactivate غیر مسلح کردن
deactivates غیر مسلح کردن
arming vane پروانه مسلح کننده
armed mine مین مسلح شده
arming range برد مسلح شدن
up in arms مسلح واماده جنگ
arming delay تاخیر در مسلح شدن
forearm از پیش مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
delay arming مسلح کننده تاخیری
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
arming wire سیم مسلح کننده
disarms غیر مسلح کردن
arming system سیستم مسلح کننده
disarmed غیر مسلح کردن
disarm غیر مسلح کردن
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
rearmament دوباره مسلح شدن
arming system دستگاه مسلح کننده
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
joint مشترک بین نیروهای مسلح
fitted mine مین مسلح اماده به کار
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
escort محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
escorted محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com