Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
Other Matches
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
schooners
گاری سفری گاری روپوش دار
schooner
گاری سفری گاری روپوش دار
tailboard
تخته عقب گاری وکامیون برای تخلیه بار
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
composite defense
دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
to leave no stone unturned
زمین واسمان رابهم دوختن همه وسایل رابکاربردن
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
grease paint
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
wheel sucker
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
high lift device
وسایل برای زیاد
bent
اسم رمز برای خرابی وسایل
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
sync
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
into plane service
تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
operators
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operator
وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
Now that it's summer the thing to do would be to use the bicycle to commute to work.
حالا که تابستان است کاری که می توان کرد این است که از دوچرخه برای رفت و آمد به سر کاراستفاده کرد.
condition
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
fishnet
نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
acres
برای سنجش زمین
acre
برای سنجش زمین
racked
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
racks
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
cavation
[حفر زمین برای سرداب]
difficult terrain
زمین مشکل برای عبور
cavaizion
[حفر زمین برای سرداب]
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
knowledge
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
this ground rides soft
این زمین برای سواری نرم است
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
basket hanger
بازیگری که برای گلهای مفت در زمین حریف میماند
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
chop
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
chopped
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
golf car
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
communication
پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
lags
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
acres
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acre
واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
lag
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
lagged
زدن گوی از وسط زمین به مرز برای تعیین اغازکننده بازی
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
typhoons
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
check point
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
typhoon
نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
carted
گاری
tumbril
گاری
driver
گاری چی
carts
گاری
carting
گاری
drayman
گاری کش
vans
گاری
gharry
گاری
dogcarts
گاری سگ کش
drivers
گاری چی
van
گاری
cart
گاری
dogcart
گاری سگ کش
players
بازیگران
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
hp laserjet
چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
shield
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
Hewlett Packard LaserJet
چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
Hewlett Packard
چاپگر لیزری ساخت Hewlett Packard که برای شرح صفحات از زمین PCL استفاده میکند
marker
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
markers
علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
shields
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
wainwright
گاری ساز
cartage
حمل با گاری
carter
راننده گاری
tumbrel
گیوتین گاری
mail cart
گاری پست
paracaisson
گاری دوچرخ
drayman
گاری بر چهارچرخه کش
shopping cart
گاری خرید
foot sweep
فن اوسوتو گاری
wain
گاری واگن
applecart
گاری سیب
dumb waiter
گاری تاقچهدار
dumb waiters
گاری تاقچهدار
cartwright
گاری ساز
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
registration of player
نامنویسی بازیگران
dramatis personoe
بازیگران نمایش
the profession
جماعت بازیگران
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
carthorse
اسب ارابهو گاری
camion
گاری کوتاه بی لبه
joltwagon
گاری یا ارابه پرتکان
lorries
اتومبیل باری گاری
lorry
اتومبیل باری گاری
cartage
کرایه گاری مکاری
paracaisson
گاری مهمات کش دستی
piety
پرهیز گاری خداترسی
scorecard
برگه نام بازیگران
solids
تیمی با بازیگران خوب
solid
تیمی با بازیگران خوب
personages
شخصیت بازیگران داستان
personage
شخصیت بازیگران داستان
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
move list
فهرست بازیگران غیرفعال
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
scorecards
برگه نام بازیگران
seeding
رده بندی بازیگران
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
company
دسته هیئت بازیگران
companies
دسته هیئت بازیگران
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
pietist
وابسته به پرهیز گاری پارسا
cartful
انچه دریک گاری جا بگیرد
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
greenrooms
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
greenroom
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
opera hat
کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
troupe
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
troupes
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
standings
فهرست نام بازیگران یا تیمها
dray
گاری کوتاه بی لبه چهارچرخه بارکشی
prim buffa
سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
pro am
مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com