English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
l.n.g گاز مایع طبیعی
liquified natural gas گاز مایع طبیعی
Other Matches
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
liquids مایع
liquid مایع
aneroid بی مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
fulidal مایع
fluidal مایع
water مایع
watered مایع
watering مایع
liquid/gas separator مایع
steepest مایع
steep مایع
waters مایع
fluids مایع متحرک
silicate of soda شیشه مایع
fluid مایع متحرک
semiliquid مایع چسبنده
semiliquid نیمه مایع
pool rectifier لامپ مایع
semifluid نیم مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
semiliquid مایع غلیظ
sealing liquid مایع اب بندی
cryogenic liquid مایع سرمازا
cutback bitumen قیر مایع
deicer مایع ضدیخ
developer liquid مایع فهور
solvent <adj.> مایع محلل
solvents مایع محلل
sodium metasilicate شیشه مایع
liquid crystal کریستال مایع
liquid crystals کریستال مایع
condensation مایع کردن
pool cathode tube لامپ مایع
spinal fluid مایع نخاعی
subaqueous زیر مایع
vitrous humor مایع زجاجیه
liquid foundation کرم مایع
absorption liquid مایع جذب
battery liquid مایع باتری
sodium silicate شیشه مایع
soluble glass شیشه مایع
antidim مایع ضد تشکیل مه
anti detonant مایع ضد بدسوزی
glue چسب مایع
glueing چسب مایع
glues چسب مایع
water glass شیشه مایع
liquid hydrogen هیدروژن مایع
liquid gas گاز مایع
liquefied gas گاز مایع
liquefaction مایع شدن
liquid state حالت مایع
liquefaction تبدیل به مایع
liquidity index اندیس مایع
liquidly بشکل مایع
liquified petroleum gas گاز مایع
liquefacient مایع کننده
lox اکسیژن مایع
liquescence مایع شدگی
liquescent مایع شونده
liquid hydrates مایع هیدراتها
liquid glass شیشه مایع
liquid nitrogen نیتروژن مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
liquid ammonia امونیاک مایع
liquid propellant خرج مایع
liquid air هوای مایع
liquid propellant سوخت مایع
sop غذای مایع
sops غذای مایع
out back چسب مایع
mercury pool tube لامپ مایع
paraffin oil پارافین مایع
pool tube لامپ مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
dissolving <adj.> مایع محلل
pool cathode کاتد مایع
resolvent <adj.> مایع محلل
grume مایع چسبناک
liquid fuel سوخت مایع
gluing چسب مایع
liquid soap صابون مایع
liquidised بصورت مایع دراوردن
liquidize بصورت مایع دراوردن
condensation مایع کردن گاز
liquidising بصورت مایع دراوردن
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
liquidises بصورت مایع دراوردن
coolants مایع داخل رادیاتور
liquidized بصورت مایع دراوردن
liquid propellant خرج پرتاب مایع
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid rocket راکت سوخت مایع
coolants مایع سرد کننده
coolant مایع داخل رادیاتور
liquidizing بصورت مایع دراوردن
coolant مایع سرد کننده
liquidizes بصورت مایع دراوردن
supercooled liquid مایع ابر سرد
superheated liquid مایع ابر گرم
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
out back مایع روان شده
eyewash مایع چشم شویی
dunks در مایع فرو کردن
dunking در مایع فرو کردن
dunked در مایع فرو کردن
dunk در مایع فرو کردن
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
diergolic خرج مایع پایدار
diergolic سوخت مایع ثابت
hypergol مایع قابل اشتعال
filtrate مایع تصفیه شده
filtrate مایع زیر صافی
flammable liquid مایع اشتعال پذیر
fluidization تبدیل به مایع شدن
fluidize تبدیل به مایع کردن
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
sealing compound مایع درز بند
cn solution گازاشک اور مایع
soldering fluid مایع لحیم کاری
electrolytes مایع کار الکترولیت
rapid curing cutback قیر مایع زودگیر
slow curing cutback قیر مایع دیرگیر
electrolyte مایع کار الکترولیت
liquid air container مخزن هوای مایع
liquid air هوای مایع شده
liquefiable قابل تبدیل به مایع
liquefacient مایع ترشح کننده
csf مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
ascites جمع شدن مایع در شکم
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
LCD صفحه نمایش کریستال مایع
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
thief sample نمونه مایع مخزن ناو
desorption جدا کردن گاز از مایع
cavitation ایجاد حبابهای داخل یک مایع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
eutectic change تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
reflux جریان برگشت مایع برگردان
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
liquidating از بین بردن مایع کردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
liquidated از بین بردن مایع کردن
liquidate از بین بردن مایع کردن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
spittle مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
pyridine قلیای مایع بیرنگ وازت دار
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
octane هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
aerosol تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
cleanest مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
memiscus زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
cleaned مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
aftershave [مایع خوشبویی که مردان بعد از اصلاح به صورت می زنند.]
soakage مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
aerosols تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
cleans مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
to effuse از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
silvan طبیعی
indigenous طبیعی
home born طبیعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com