Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
methylamine
گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
Other Matches
explodent
منفجر شونده منفجر
explosive
منفجر شونده
eruptional
منفجر شونده
erumpent
منفجر شونده شکوفنده
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
active mine
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
command detonated
منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
detonate
منفجر شدن یا منفجر کردن
detonated
منفجر شدن یا منفجر کردن
puffs
منفجر کردن منفجر شدن
puffing
منفجر کردن منفجر شدن
puff
منفجر کردن منفجر شدن
detonates
منفجر شدن یا منفجر کردن
exploding
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explodes
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
explode
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
exploded
منفجر شدن یا منفجر کردن ترکیدن محترق شدن
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
formaldehyde
بفرمول HCHO
urea
اوره بفرمول 2
histamine
ترکیبی بفرمول 3N9H5C
furfuraldehyde
فورفورال بفرمول CHO O 3H 4C
acetone
استون بفرمول 3COCH3CH
benzidine
بنیانی بفرمول 2N21H21C
adenosine
نوکلئوزیدی بفرمول 4O5N31H01C
minium
گل اخری بفرمول 4O3Pb
levulose
قندی بفرمول 6O 21H6C
naphthalene
هیدروکربن بفرمول 8H 01C
hemiterpene
ترکیبی بفرمول 8H5C
sulfur dioxide
گازسنگینی بفرمول 2SO
kaolinite
سنگ معدنی بفرمول 4
bisulfate
بی سولفیت بفرمول 4KHSO
cholesterol
ماده بفرمول OH 54H72C
magnetite
کلوخه طبیعی اهن بفرمول
malic acid
اسید مالیک بفرمول 5O6H 4C
acetylcholine
مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
rhamnose
قند متبلوری بفرمول 5O 21H 6C
adenine
نوعی بازپورین بفرمول 5N5H5C
chloric acid
اسیداکسیدکننده بی ثباتی بفرمول 3 HCLO
absinthol
ماده کافوری افسنتین بفرمول
lunar caustic
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
stannite
سنگ معدن بفرمول FESNS2CU
kyanite
سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
sulfuric acid
جوهر گوگرد بفرمول 4SO 2H
lactic acid
اسید لاتیک بفرمول 3O6H 3C
nitroglycerin
ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
arsenic
اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
methanol
الکل متیلیک بفرمول OH 3CH
acetyl
ریشهء یک فرفیتی بفرمول CO3CH
phosgene
گاز بیرنگ سمی بفرمول 2COCl
fulminic acid
اسید فولمی نیک بفرمول CNOH
samaria
پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
kaoline
داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
acetylene
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
heptose
انواع قندهای ایزومریک بفرمول 7O41H7C
limonene
هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
hematein
ترکیب قرمز متبلوری بفرمول 6O21H61C
magnesite
کاربنات منیزیوم طبیعی بفرمول 3gCo
methyl
ریشه یک فرفیتی هیدروکربن بفرمول 3CH
methylene
ریشه دو فرفیتی هیدروکربن بفرمول =2CH متیلین
gahnite
ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
lutein
ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
silicone
ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
streptomycin
انتی بیوتیکی بفرمول 21o 7N93H 12C
amylose
موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
hematin
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
terpene
هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
kaolin
خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
demolished
منفجر کردن
buster
منفجر یاخوردکننده
demolishes
منفجر کردن
detonators
منفجر کننده
demolishing
منفجر کردن
detonation
منفجر کردن
detonator
منفجر کننده
detonations
منفجر کردن
demolish
منفجر کردن
go off
<idiom>
منفجر شدن
blow-ups
منفجر کردن
blow-up
منفجر کردن
blow up
منفجر کردن
destruct
منفجر کردن
fulminate
منفجر شدن
blaster
منفجر کننده
fulminated
منفجر شدن
fulminates
منفجر شدن
set off
منفجر شدن
unexploded
منفجر نشده
burst
منفجر شدن
bursts
منفجر شدن
set off
منفجر کردن
burster
منفجر کننده
lactose
قند شیر بفرمول 11O22H 21C که مصرف طبی دارد
bursts
انفجار منفجر شدن
exploding
منفجر شدن ترکیدن
burst
منفجر کردن انفجار
burst
انفجار منفجر شدن
burster course
مسیر منفجر کننده
bursts
منفجر کردن انفجار
burster tube
لوله منفجر کننده
bursting layer
لایههای منفجر کننده
blow out
پنچری منفجر شدن
blasting machine
وسیله منفجر کننده
detonate
منفجر شدن ترکانیدن
primacord net
شبکه منفجر کننده
detonates
منفجر شدن ترکانیدن
explode
منفجر شدن ترکیدن
exploded
منفجر شدن ترکیدن
explodes
منفجر شدن ترکیدن
detonated
منفجر شدن ترکانیدن
blasting fuze
ماسوره منفجر کننده
detonating charge
خرج منفجر کننده
implode
از داخل منفجر شدن
detonating agent
عامل منفجر کننده
detonation cord
فتیله منفجر کننده
destructor
منفجر کننده عامل انفجاری
booster
لایی استری منفجر کننده
boosters
لایی استری منفجر کننده
dunnite
نوعی ماده منفجر حساس
backfires
منفجر شدن قبل از موقع
backfire
منفجر شدن قبل از موقع
dynamited
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamite
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
backfired
منفجر شدن قبل از موقع
backfiring
منفجر شدن قبل از موقع
explosion
ترکش منفجر کردن ترکیدن
dynamiting
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
dynamites
با دینامیت ترکاندن منفجر کردن
explosions
ترکش منفجر کردن ترکیدن
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
kills
تلفات منفجر کردن از بین بردن
kill
تلفات منفجر کردن از بین بردن
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
benzene
هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
shuttered fuze
ماسوره منفجر شده یا عمل کرده قبل از موقع
flare dud
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
folding
تا شونده
diminishing
کم شونده
deliquescent
اب شونده
squashy
له شونده
step down
کم شونده
vimineous
خم شونده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
burster block
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
emanative
صادر شونده
deviator
منحرف شونده
dilatant
گشاد شونده
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
rarefactive
رقیق شونده
erubescent
سرخ شونده
seconder
دوم شونده
seceder
منتزع شونده
displaceable
جابجا شونده
evanescent
محو شونده
soluble oil
روغن حل شونده
emissive
خارج شونده
examinee
امتحان شونده
tabescent
لاغر شونده
deteriorative
بدتر شونده
coagulable
دلمه شونده
combinatory
ترکیب شونده
stretchy
گشاد شونده
comparand
قیاس شونده
concentrator
متمرکز شونده
stretchiest
گشاد شونده
stretchier
گشاد شونده
virescent
سبز شونده
concretive
سفت شونده
tilting board
صفحه کج شونده
clastic
تقسیم شونده
depreciable
مستهلک شونده
tensive
وخیم شونده
tensive
سفت شونده
clotty
دلمه شونده
rubescent
قرمز شونده
metastatic
جابجا شونده
inhibiter
مانع شونده
ingressive
داخل شونده
ingravescent
سخت تر شونده
ingoing
داخل شونده
ingoing
وارد شونده
increscent
زیاد شونده
inbound
وارد شونده
illative
منتج شونده
nigrescent
سیاه شونده
inhibitor
مانع شونده
meliorative
بهتر شونده
locator
جایگزین شونده
liquescent
مایع شونده
migratory
جابجا شونده
latescent
پنهان شونده
napidescent
سنگ شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com