Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 112 (2 milliseconds)
English	Persian
liquation	گداز جزیی
Other Matches
tinctures	اثر جزیی رنگ جزیی
tincture	اثر جزیی رنگ جزیی
deliquescence	گداز
fusions	گداز
melting	گداز
liquation	گداز
smelting	گداز
fusion	گداز
melts	گداز
melt	گداز
fusible	گداز پذیر
slag	گداز اتشفشانی
melting point	نقطه گداز
fusion point	نقطه گداز
melting furnace	کوره گداز
liquefiable	گداز پذیر
infusibility	گداز نا پذیری
liquation	گداز ابگونسازی
iron founder	اهن گداز
transient flow	جریان گداز
nuclear fusion	گداز هستهای
fusion	گداز ذوب
fusion	ذوب گداز
fusible	زود گداز
fusibility	گداز پذیری
fusions	گداز ذوب
fusions	ذوب گداز
f.n.p	نقطه گداز
first order transition	گداز مرتبه یک
fusibility	قابلیت گداز
infusible	گداز نا پذیر
foundry	کارخانه گداز فلز
melting point	نقطه ذوب یا گداز
MPs	مخفف نقطهی گداز
foundries	کارخانه گداز فلز
MP	مخفف نقطهی گداز
flux	گداز تغییرات پی درپی
soldering flux	گداز اور لحیم کاری
ablation [melting of snow or ice]	گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
trimerous	سه جزیی
smallest	جزیی
Apart of the whole.	جزیی از کل
triaxial	سه جزیی
trifid	سه جزیی
trifler	جزیی
triploid	سه جزیی
triplex	سه جزیی
tripartite	سه جزیی
two bit	جزیی
two-bit	جزیی
vain	جزیی
partial	جزیی
tripling	سه جزیی
triples	سه جزیی
tripled	سه جزیی
triple	سه جزیی
trivial	جزیی
meanest	جزیی
meaner	جزیی
small	جزیی
smaller	جزیی
mean	جزیی
minor	جزیی
triplet	سه جزیی
meanest	جزیی ناچیز
partial volume	حجم جزیی
partial view	نمای جزیی
partial pressure	فشار جزیی
tetrastichous	چهار جزیی
partial mobilization	بسیج جزیی
partial loss	خسارت جزیی
practical entropy	انتروپی جزیی
mean	جزیی ناچیز
tetramerous	چهار جزیی
tinct	اثریارنگ جزیی
meaner	جزیی ناچیز
single component gases	گازهای تک جزیی
partial ionization	یونش جزیی
one component system	سیستم یک جزیی
tinge	رنگ جزیی
trifle	چیز جزیی
tinges	رنگ جزیی
tincture	طعم جزیی
tinctures	طعم جزیی
trifles	چیز جزیی
partial charge	بار جزیی
duplicity theory	نظریه دو جزیی
part plan	نقشه جزیی
component drawing	رسم جزیی
ablate	کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
whisked	حرکت سریع و جزیی
work unit	یک قسمت جزیی از کار
partial derivative	مشتق جزیی [ریاضی]
avocation	کار جزیی مشغولیت
partial	غرض الود جزیی
law of partial pressure	قانون فشارهای جزیی
partial differential equation	معادله دیفرانسیل جزیی
partial molar properties	خواص جزیی مولی
partial ionioc character	خصلت جزیی یونی
multicomponent system	سیستم چند جزیی
whisks	حرکت سریع و جزیی
whisking	حرکت سریع و جزیی
partial molar volume	حجم جزیی مولی
whisk	حرکت سریع و جزیی
minor sort	مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
micrometer scale	طبله اعدادجزیی مقیاس اعداد جزیی
This is only a slight difference.	این فقط یک اختلاف جزیی است
tenantable repair	تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
gear cluster	مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
coarse setting	تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com