English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
in hand گذاشتن گوی بیلیارد در نقطه دلخواه محدوده
Other Matches
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
balking billiard بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
center spot نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
balkline spot نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
head spot نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
billiard spot نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
dotting نقطه گذاشتن
dot نقطه گذاشتن
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
platoon بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
platoons بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
pocket کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
pockets کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
wishes دلخواه
ideal دلخواه
wish دلخواه
one's heart'st d. دلخواه
ideals دلخواه
arbitary دلخواه
arbitrary دلخواه
wished دلخواه
after ones own heart موافق دلخواه
idealize دلخواه سازی
satisfactorily موافق دلخواه
at will بطور دلخواه
at choice برحسب دلخواه
after one's will بطور دلخواه
favourite دلخواه برگزیده
favourites دلخواه برگزیده
idealizes دلخواه سازی
to my satisfaction موافق دلخواه من
idealized دلخواه سازی
idealising دلخواه سازی
favorites دلخواه برگزیده
idealises دلخواه سازی
idealizing دلخواه سازی
idealised دلخواه سازی
accord دلخواه طیب خاطر
sitting pretty <idiom> درشراط دلخواه بودن
accorded دلخواه طیب خاطر
accords دلخواه طیب خاطر
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
shangri شهر زیبا سرزمین دلخواه
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
lady's man <idiom> مرد دلخواه ومشهور بین خانمها
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
retire عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
breezing تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breeze تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
breezes تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
retires عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
breezed تمرین دادن اسب با سرعت دلخواه خودش
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
users بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
billiards بیلیارد
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
billiard بازی بیلیارد
billiard table میز بیلیارد
english billiards بیلیارد انگلیسی
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
cueball گوی بیلیارد
cue باچوب بیلیارد زدن
cues باچوب بیلیارد زدن
head انتهای میز بیلیارد
snooker بازی شبیه بیلیارد
scope محدوده
spanned محدوده
span محدوده
confining محدوده
confine محدوده
spanning محدوده
ranged محدوده
spans محدوده
range محدوده
ranges محدوده
striker بیلیارد بازی که نوبت اوست
top ضربه به بالای توپ بیلیارد
strikers بیلیارد بازی که نوبت اوست
cannons ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
carom ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
rotation billiard بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
balkline خط عرضی روی میز بیلیارد
beds سطح هموار کف میز بیلیارد
bed سطح هموار کف میز بیلیارد
English گردش فرفرهای گوی بیلیارد
cannon ضربه به دو گوی دیگر بیلیارد
range check بررسی محدوده
time limit محدوده زمانی
time limits محدوده زمانی
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
zones حیطه محدوده
zone حیطه محدوده
sin bin محدوده پنالتی
playing area محدوده زمین
number range محدوده اعداد
fair territory محدوده خطا
ranged حدود محدوده
ranges حدود محدوده
grade سطح یا محدوده
error range محدوده خطا
grades سطح یا محدوده
range حدود محدوده
floor محدوده زمین
floored محدوده زمین
normal range محدوده عادی
transmission limit محدوده فرافرستی
floors محدوده زمین
masse ضربه عمودی به یک طرف گوی بیلیارد
cribbage billiard بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
lemons بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
fifteen ball billiard بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
forty one continous billiard بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
lemon بردن بازی بیلیارد به روش اماتوری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
bank shot ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
follow shot ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
balks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balk قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
balking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulked قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulking قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
baulks قسمت پشت خط عرضی روی میز بیلیارد
break shot نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
bumper pool billiard بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
in توپ در محدوده زمین
frequency range محدوده فرکانس نامی
bank switching راه گزینی محدوده
band محدوده فرکانس ها بین دو حد
bands محدوده فرکانس ها بین دو حد
in- توپ در محدوده زمین
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
forces ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
anchor هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
anchoring هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
forcing ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
anchors هرکدام از 8 مربع کوچک روی میز بیلیارد کارامبول
bottle pocket billiard بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
force ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
forty one billiard بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
trap shot ضربه به گوی از محدوده ماسهای
leg hit ضربه بسمت محدوده توپزن
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
palette محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
palettes محدوده رنگهایی که استفاده می شوند
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
places پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
one and nine balls billiard بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
mr. and mrs billiards بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
cuts فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
cut فرستادن گوی هدف بیلیارد با ضربه قوسداربه زاویه تند
place پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
placing پاس به یار ازاد فرستادن گوی بیلیارد به سمت هدف
stop shot ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
repertoire محدوده توابع یک وسیله یا نرم افزار
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
infield محدوده زمین کریکت نزدیک میله ها
out of bounds خارج شدن توپ از محدوده زمین
families محدوده طرحهای مختلف یک حالت نوع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com