Dictiornary-Farsi | گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
Your passport is no longer valid.	گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.


Other Matches

de facto standard	سسهای اعتبار به آن ندارد
it is allup with him	دیگر امیدی ندارد
completes	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone	دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
completed	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight	دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
overdraft	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts	حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.	معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb>	کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
unfinanced	بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
passports	گذرنامه
passport	گذرنامه
he is second to none	دومی ندارد بالادست ندارد
passport of residence	گذرنامه اقامت
passed	جواز گذرنامه
refugee's travel document	گذرنامه پناهنده
passes	جواز گذرنامه
passport number	شماره گذرنامه
refugee travel document	گذرنامه پناهنده
pass	جواز گذرنامه
visas	روادید گذرنامه ویزادادن
visa	روادید گذرنامه ویزادادن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).	باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
craft revolving fund	حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
Is your passport in order ?	آیا گذرنامه ات مرتب وآماده است ؟
credit system of supply	سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
there is no limit to it	حد ندارد
there is no style about her	ندارد
flicker free	ی ندارد
he is not of that stamp	را ندارد
it does not weigh with me	ندارد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
no object	اهمیت ندارد
it lacks soul	روح ندارد
it does not matter	اهمیت ندارد
he has nothing of his own	چیزی ندارد
he has nostomach for the fight	سر دعوا ندارد
he has no temperature to day	امروز تب ندارد
it is well enough	عیبی ندارد
it is of no weight	قدرواهمیتی ندارد
no matter	اهمیت ندارد
he hasno notion of going	سر رفتن ندارد
hadn't	ندارد نبایستی
Don’t mention it.	قابلی ندارد.
dont mention it	اهمیت ندارد
there is no limit to it	اندازه ندارد
he has no manners	اداب ندارد
it is a soft snap	کاری ندارد
No problem at all. It is quite all right .	مانعی ندارد
It is no trouble at all.	زحمتی ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .	عیب ندارد
Nothing is quite impossible.	کارنشد ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .	مقصودی ندارد
he has an a. to grind	غرضی ندارد
he is out of huomor	دماغ ندارد
his hat cover his fanily	هیچکس را ندارد
it is nothing new	تازگی ندارد
he has no excuse what	عذری ندارد
it is nothing out of the way	غرابتی ندارد
reputability	اعتبار
appropriation symbol	کد اعتبار
credited	اعتبار
credit	اعتبار
credibility	اعتبار
void	بی اعتبار
influence	اعتبار
credit line	حد اعتبار
prestigious	با اعتبار
validity	اعتبار
valuing	اعتبار
values	اعتبار
value	اعتبار
advance	اعتبار
advances	اعتبار
advancing	اعتبار
influenced	اعتبار
crediting	اعتبار
credits	اعتبار
influencing	اعتبار
influences	اعتبار
authenticity	اعتبار
esteem	اعتبار
entitlements	اعتبار
entitlement	اعتبار
estimated	اعتبار
line of cerdit	خط اعتبار
estimates	اعتبار
standing	اعتبار
funded	اعتبار
reputation	اعتبار
importance	اعتبار
invalid	: بی اعتبار
invalids	: بی اعتبار
reputations	اعتبار
fund	اعتبار
estimating	اعتبار
validation	اعتبار
creditless	بی اعتبار
creditability	اعتبار
budgeted	اعتبار
prestige	اعتبار
budget	اعتبار
budgets	اعتبار
estimate	اعتبار
he means well	قصد بدی ندارد
he is indisposed to go	میل برفتن ندارد
There is nothing to be ashamed lf .	( اینکار ) خجالت ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .	ربطی به موضوع ندارد
he is nothing to me	بتمن خویشی ندارد
She never gets any gratitude .	دستش نمک ندارد
He cant stand the sight of us.	چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!	چون وچراهم ندارد !
his intentions are good	خیال بدی ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).	تقلب عاقبت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.	رانندگی که ترس ندارد.
irons in the fire <idiom>	وقت سرخاراندن ندارد
he hasno notion of going	خیال رفتن ندارد
it is indifferent to me	برای من چه اهمیتی ندارد
it is beyond recall	احتمال لغوشدن ندارد
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
infinite	حلقهای که خروج ندارد.
It doesnt look nice . It is useemly.	صورت خوشی ندارد
There is no market for it in Iran .	درایران مصرفی ندارد
he hasno notion of going	میل رفتن ندارد
she cannot bear heat	طاقت گرما را ندارد
his hand want's two fingers	دستش دو انگشت ندارد
That's not so!	این حقیقت ندارد!
it differs nothing from	هیچ فرقی با .....ندارد
h does not w.much	چندان وزنی ندارد
he is at a loose end	کار معینی ندارد
his hand lack one finger	دستش یک انگشت ندارد
it is of no importance	هیچ اهمیت ندارد
This does not apply to . . .	در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it matters little	چندان اهمیت ندارد
there is no reason	هیچ دلیل ندارد
That is quitw O. K. That is fine.	هیج اشکالی ندارد
it is of no moment	هیچ اهمیت ندارد
crying is useless	گریه سودی ندارد
there is no exception to that rule	ان قانون استثناء ندارد
it is of little worth	چندان ارزشی ندارد
Death keeps no calendar. <proverb>	مرگ تاریخ ندارد.
it is not protected by sanctions	ضمانت اجرایی ندارد
many hands make light work <proverb>	یک دست صدا ندارد
domains	برنامهای که حق کپی ندارد
domain	برنامهای که حق کپی ندارد
it takes two to tango <idiom>	[یک دست صدا ندارد]
Nothing is impossible .	کار نشد ندارد
that in nothing to me	برای من اهمیتی ندارد
there is nothing for it but to	چارهای ندارد جز اینکه
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
bad	ناصحیح بی اعتبار
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
apportionment	واگذاری اعتبار
invalidity	عدم اعتبار
appropriation title	عنوان اعتبار
credit transfers	انتقال اعتبار
reliableness	اعتبار موثقیت
advising of credit	ابلاغ اعتبار
agricultural credit	اعتبار کشاورزی
credit transfer	انتقال اعتبار
revolving credit	اعتبار گردان
validity of a contract	اعتبار قرارداد
validity index	شاخص اعتبار
validity criterion	ملاک اعتبار
validity coefficient	ضریب اعتبار
insecure	بی اعتبار متزلزل
validity check	بررسی اعتبار
validity check	مقابله اعتبار
validation of a model	اعتبار یک الگو
credentials	اعتبار نامه
under the credit	تحت اعتبار
void result	نتیجه بی اعتبار
funded	اعتبار مالی
revolving fund	اعتبار در گردش
roll over credit	اعتبار گردان
validity	صحت اعتبار
settlement of credit	تسویه اعتبار
stock funds	اعتبار خریدنقدی
expired	بدون اعتبار
validation of a hypothesis	اعتبار یک فرضیه