English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
association pathway گذرگاه ارتباطی
Other Matches
overpass گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
HyperTerminal برنامه ارتباطی که در ویندوز وجود دارد و به کاربر امکان صدا کردن کامپیوتر راه دور از طریق مودم و فایلهای ارتباطی میدهد
ferry گذرگاه
ferrying گذرگاه
bypass گذرگاه
ferries گذرگاه
bypassed گذرگاه
bypasses گذرگاه
pathway گذرگاه
crossing گذرگاه
busses گذرگاه
bussing گذرگاه
gateway گذرگاه
gateways گذرگاه
bypassing گذرگاه
pathways گذرگاه
ferried گذرگاه
trajectory گذرگاه
passed گذرگاه
passageway گذرگاه
pass گذرگاه
passageways گذرگاه
path گذرگاه
causeway گذرگاه
causeways گذرگاه
road گذرگاه
roads گذرگاه
defile گذرگاه
defiled گذرگاه
defiles گذرگاه
defiling گذرگاه
trajectories گذرگاه
passes گذرگاه
bussed گذرگاه
passage گذرگاه
passages گذرگاه
buses گذرگاه
bused گذرگاه
paths گذرگاه
bus گذرگاه
gang way گذرگاه
run way گذرگاه
allure گذرگاه
alura گذرگاه
alure گذرگاه
passage way گذرگاه
busing گذرگاه
ailure گذرگاه
channel گذرگاه ابی
channeled گذرگاه ابی
shaft tunnel گذرگاه محور
shaft tunnel گذرگاه شفت
arcade گذرگاه طاقدار
channeling گذرگاه ابی
traject عبور گذرگاه
system bus گذرگاه سیستم
channelled گذرگاه ابی
gangways راهرو گذرگاه
aisle گذرگاه طولی
channels گذرگاه ابی
level crossing گذرگاه همکف
level crossings گذرگاه همکف
gangway راهرو گذرگاه
partial two level forked junction گذرگاه زیر و رو
storm lane گذرگاه طوفان
archway گذرگاه طاقدار
narrows گذرگاه تنگ
control bus گذرگاه کنترل
beach exit گذرگاه ساحلی
bidirectional bus گذرگاه دوطرفه
bidirectional bus گذرگاه دوسویه
bus driver محرک گذرگاه
cattle crossing گذرگاه چارپایان
bus system سیستم گذرگاه
by pass گذرگاه فرعی
cart crossing گذرگاه ارابه
archways گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings گذرگاه پیاده
pedestrian crossings گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing گذرگاه پیاده
motor path گذرگاه حرکتی
fishway گذرگاه ماهی
internal bus گذرگاه داخلی
nerve path گذرگاه عصبی
exhaust passage گذرگاه خروجی
data bus گذرگاه داده
pedestrian crossing گذرگاه پیادگان
mid channel buoy بویه میان گذرگاه
input output bus گذرگاه ورودی- خروجی
partial two level forked junction گذرگاه زیر و زبر
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
way راه عبور گذرگاه
busses بااتوبوس رفتن گذرگاه
bus بااتوبوس رفتن گذرگاه
bused بااتوبوس رفتن گذرگاه
buses بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussed بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing بااتوبوس رفتن گذرگاه
bypass کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassing کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorging گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorges گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorged گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorge گذرگاه تنگ بین دو کوه
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
pass گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed گذرگاه کارت عبور گذراندن
address bus گذر آدرس گذرگاه نشانی
passes گذرگاه کارت عبور گذراندن
absorption [گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
tubal وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
dromos [راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
tie line خط ارتباطی
disconnectedness بی ارتباطی
irrelation بی ارتباطی
long distance line خط ارتباطی
inconsequence بی ارتباطی
incorerence rency بی ارتباطی
communication line خط ارتباطی
ppd Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
communication network شبکه ارتباطی
communication link اتثال ارتباطی
communication circuit مدار ارتباطی
association areas مناطق ارتباطی
answer/originate رسانه ارتباطی
communication interface میانجی ارتباطی
communication device دستگاه ارتباطی
association neuron نورون ارتباطی
association nuclei هستههای ارتباطی
communication channels وسایل ارتباطی
communication protocol پروتکل ارتباطی
communication system نظام ارتباطی
communications terminal ترمینالهای ارتباطی
communication channel کانل ارتباطی
communication cable کابل ارتباطی
communication channel کانال ارتباطی
communication link پیوند ارتباطی
trunk cable کابل ارتباطی
network شبکه ارتباطی
relationship therapy درمان ارتباطی
routes of communication کانالهای ارتباطی
routes of communication مسیرهای ارتباطی
networks شبکه ارتباطی
communication channel مجرای ارتباطی
telecommunication cable کابل ارتباطی
long distance cable کابل ارتباطی
bands مدار ارتباطی که سیگنال
frontal association area منطقه ارتباطی پیشانی
receives پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receive پذیرش داده از یک خط ارتباطی
line of communications خطوط ارتباطی زمین
communication control character کاراکتر کنترل ارتباطی
communication مراوده وسایل ارتباطی
band مدار ارتباطی که سیگنال
engineering circuit کانال ارتباطی فنی
disrelation عدم ارتباط بی ارتباطی
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
air ground liaison code کدهای ارتباطی زمینی وهوایی
dedicated خط ارتباطی برای کار خاص
paths مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
connect اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
path مسیر از یک نقط ه در شبکه ارتباطی به دیگری
channeling خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channeled خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channel خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channelled خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
answered پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
optical سیستم ارتباطی با استفاده از فیبر نوری
connects اتصال دو نقط ه مدار یا شبکه ارتباطی
answering پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
channels خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
answer پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
crosstalk واسط بین دو کابل ارتباطی یا کانال
telematics واسط پردازش داده و وسایل ارتباطی
narrow band ISDN نام دیگر سیستم ارتباطی ISDN
link مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
holdup بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
analog خط ارتباطی که خط وط آنالوگ مانند صوت را منتقل میکند
readying خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
ready خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
outputs کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
output کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
readied خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
readies خط وط ارتباطی یا وسایلی که منتظر دستیابی داده است
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
positive سیگنال ارتباطی که صحت یک پیام را بیان میکند
bridges تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
analogue خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com