Dictiornary-Farsi | گذرگاه عصبی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
nerve path	گذرگاه عصبی


Other Matches

neuritis	التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
overpass	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpass	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
nervation	ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia	درد عصبی مرض عصبی
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
causeway	گذرگاه
causeways	گذرگاه
road	گذرگاه
roads	گذرگاه
bypass	گذرگاه
bypassing	گذرگاه
passageways	گذرگاه
passageway	گذرگاه
gang way	گذرگاه
bypassed	گذرگاه
passes	گذرگاه
defile	گذرگاه
defiled	گذرگاه
pathways	گذرگاه
bypasses	گذرگاه
ferrying	گذرگاه
ferry	گذرگاه
ferries	گذرگاه
ferried	گذرگاه
trajectory	گذرگاه
trajectories	گذرگاه
pathway	گذرگاه
crossing	گذرگاه
defiling	گذرگاه
defiles	گذرگاه
passage	گذرگاه
passed	گذرگاه
bus	گذرگاه
allure	گذرگاه
ailure	گذرگاه
bussed	گذرگاه
alura	گذرگاه
alure	گذرگاه
buses	گذرگاه
busses	گذرگاه
gateways	گذرگاه
bused	گذرگاه
busing	گذرگاه
gateway	گذرگاه
run way	گذرگاه
pass	گذرگاه
bussing	گذرگاه
paths	گذرگاه
passages	گذرگاه
path	گذرگاه
passage way	گذرگاه
association pathway	گذرگاه ارتباطی
narrows	گذرگاه تنگ
archway	گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings	گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
archways	گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings	گذرگاه پیاده
aisle	گذرگاه طولی
cart crossing	گذرگاه ارابه
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
control bus	گذرگاه کنترل
data bus	گذرگاه داده
shaft tunnel	گذرگاه محور
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و رو
exhaust passage	گذرگاه خروجی
fishway	گذرگاه ماهی
internal bus	گذرگاه داخلی
by pass	گذرگاه فرعی
beach exit	گذرگاه ساحلی
bidirectional bus	گذرگاه دوطرفه
bidirectional bus	گذرگاه دوسویه
bus driver	محرک گذرگاه
traject	عبور گذرگاه
system bus	گذرگاه سیستم
storm lane	گذرگاه طوفان
shaft tunnel	گذرگاه شفت
bus system	سیستم گذرگاه
motor path	گذرگاه حرکتی
gangways	راهرو گذرگاه
arcade	گذرگاه طاقدار
gangway	راهرو گذرگاه
channeling	گذرگاه ابی
channelled	گذرگاه ابی
channeled	گذرگاه ابی
channels	گذرگاه ابی
channel	گذرگاه ابی
level crossing	گذرگاه همکف
level crossings	گذرگاه همکف
abnerval	عصبی
twitchy	عصبی
nervelessness	بی عصبی
neurotic	عصبی
on pins and needles <idiom>	عصبی
nervous	عصبی
keyed up <idiom>	عصبی
engram	رد عصبی
neural	عصبی
neurogram	رد عصبی
overwrought	عصبی
uptight	عصبی
bus	بااتوبوس رفتن گذرگاه
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و زبر
way	راه عبور گذرگاه
input output bus	گذرگاه ورودی- خروجی
mid channel buoy	بویه میان گذرگاه
buses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bused	بااتوبوس رفتن گذرگاه
external auditory meatus	گذرگاه برونی گوش
bussed	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
nerve deafness	کری عصبی
nerve current	جریان عصبی
neuralgia	درد عصبی
nerve cell	سلول عصبی
nerve center	مرکز عصبی
nerve block	وقفه عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve fibre	تار عصبی
neurofibril	تار عصبی
neural induction	القای عصبی
neural lesion	ضایعه عصبی
neural network	شبکه عصبی
neural satiation	اشباع عصبی
neuritis	التهاب عصبی
psychochemical agent	گاز عصبی
psychochemical agent	عامل عصبی
neurocyte	یاخته عصبی
neural discharge	تخلیه عصبی
neural conduction	رسانش عصبی
nerve impulse	تکانه عصبی
neural circuit	مدار عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
neuroplexus	شبکه عصبی
nerve tissue	بافت عصبی
nervelessly	از روی بی عصبی
neural arc	قوس عصبی
neural bond	پیوند عصبی
plexus	شبکه عصبی
interneuron	داخل عصبی
Relax!	عصبی نشو!
shock	حمله عصبی
shocked	حمله عصبی
shocks	حمله عصبی
neuron	یاخته عصبی
sweat bullets/blood <idiom>	عصبی بودن
neurons	یاخته عصبی
lose temper <idiom>	عصبی شدن
anorexia nervosa	بی اشتهایی عصبی
nervous system	دستگاه عصبی
nervous systems	دستگاه عصبی
nerves	رشته عصبی
nerve	رشته عصبی
causalgia	سوزش عصبی
interneural	داخل عصبی
willies	حمله عصبی
neural reverbration	ارتعاش عصبی
ganglion	غده عصبی
passed	گذرگاه کارت عبور گذراندن
gorged	گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorging	گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorges	گذرگاه تنگ بین دو کوه
pass	گذرگاه کارت عبور گذراندن
middle ground buoy	بویه زمین میان گذرگاه
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypass	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorge	گذرگاه تنگ بین دو کوه
address bus	گذر آدرس گذرگاه نشانی
passes	گذرگاه کارت عبور گذراندن
bypassed	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
diasy chain	انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
discharges	شلیک عصبی تخلیه
tracts	دسته تار عصبی
vegetative nervous system	دستگاه عصبی نباتی
anorexic	مبتلا به بی اشتهایی عصبی
parasympathetic nervous system	دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
parabiosis	وقفه رسانش عصبی
unipolar	سلولهای عصبی یک قطبی
preganglionic	قبل از عقده عصبی
discharge	شلیک عصبی تخلیه
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی سمپاتیک
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
neurotic	دچار اختلال عصبی
tract	دسته تار عصبی
reciprocal innervation	تحریک عصبی تقابلی
visceral nervous system	دستگاه عصبی احشایی
neurotransmitter	انتقال دهنده عصبی
neuroptera	حشرات عصبی الجناح
neuroblast	یاخته رویانی عصبی
commissure	بافت عصبی رابط
hysteria	هیستری حمله عصبی
tensing	عصبی وهیجان زده