Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
discharge
گذر حجمی در واحگ زمان
discharges
گذر حجمی در واحگ زمان
Other Matches
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
voluminal
حجمی
density
جرم حجمی
volume percent
درصد حجمی
volumetric analysis
تجزیه حجمی
displacement pump
تلمبه حجمی
bale cubic capacity
تناژ حجمی
volume charge
بار حجمی
volumetric receptor
گیرنده حجمی
volume fraction
کسر حجمی
volumetric measure
اندازه حجمی
volumetric efficiency
بازده حجمی
densities
جرم حجمی
solid
مکعب حجمی
volumetric analysis
سنجش حجمی
constancy of volum
ثبات حجمی
solids
مکعب حجمی
shrinkage
افت حجمی
cubical expansion
انبساط حجمی
body force
نیروی حجمی
volumetric weight
وزن حجمی
bulkweight
وزن حجمی
gross tonnage
گنجایش حجمی
bulk density
چگالی حجمی
weight by volume
وزن حجمی
line haul
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
density
جرم حجمی چگالی
bulk modulus of elasticity
ضریب کشسانی حجمی
density of volume charge
چگالی بار حجمی
densities
جرم حجمی چگالی
bulk deformation
تغییر شکل حجمی
combining volumes principle
اصل ترکیب حجمی
available payload
فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
bulk strain
تغییر شکل نسبی حجمی
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
packs
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
pack
ذخیره حجمی از داده به صورت کاهشی
realtime
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
multicellular
مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
eudiometer
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
circuit
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
multivolume file
نوارمغناطیسی یا فلاپی دیسک جهت نگهداری ان میباشد پرونده چند حجمی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented
زمان حاضر زمان حال
present
زمان حاضر زمان حال
presents
زمان حاضر زمان حال
seek time
زمان جستجو زمان طلب
response time
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
زمان حاضر زمان حال
arrivals
زمان حضور زمان رسیدن
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
retrieval
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tenses
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
زمان فعل تصریف زمان فعل
tense
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
synchronous
هم زمان
simultaneously
در یک زمان
thence
از ان زمان
date
زمان
cycle time
زمان
contemporaneous
هم زمان
dates
زمان
coinstantaneous
هم زمان
away
از ان زمان
cotemporaneous
هم زمان
time of blowing
زمان دم
thitherto
تا ان زمان
whene'er
هر زمان
terming
زمان
termed
زمان
synchrone
هم زمان
yet
تا ان زمان
stroking
زمان
strokes
زمان
stroked
زمان
stroke
زمان
term
زمان
zeitgeist
زمان
period
زمان
clocks
زمان ها
time
زمان
time consuming
زمان بر
time-consuming
زمان بر
clock
زمان
tempos
زمان
periods
زمان
tempo
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
زمان
timed
زمان
time-piece
زمان
timepiece
زمان
times
زمان
contemporize
هم زمان کردن
relief time
زمان استراحت
relaxation time
زمان اسایش
cooling period
زمان انتظار
vicissitudes of time
انقلابات زمان
variable time
زمان متغیر
period of concentration
زمان تمرکز
correlation time
زمان همبستگی
transition time
زمان انتقال
response time
زمان واگنش
prescriptions
مرور زمان
prescription
مرور زمان
compile time
زمان کامپایل
attack timing
زمان بندی تک
compilation time
زمان کامپایل
run time
زمان اجرا
rise time
زمان خیز
retention time
زمان بازداری
association time
زمان تداعی
response time
زمان پاسخ
connect time
زمان اتصال
regression time
زمان برگشت
reflex time
زمان بازتاب
reference time
زمان مرجع
activity time
زمان هر فعالیت
cutting time
زمان اصلی
cutting time
زمان برش
reasonable time
زمان معقول
cycle time
زمان تناوب
adaptation time
زمان انطباق
add time
زمان افزایش
cycle time
زمان دوره
add time
زمان جمع
cycle time
زمان سیکل
allocated time
زمان نامی
adverb of time
فرف زمان
orthogenesis
جبر زمان
dead time
زمان مرده
dead time
زمان گمگشته
PR
زمان حال
pt
زمان گذشته
zeitgeist
روح زمان
present tense
زمان حال
recovery time
زمان بهبود
acceleration time
زمان شتاب
access time
زمان دستیابی
return perion
زمان برگشت
wait time
زمان انتظار
timing
زمان سنجی
waiting time
زمان انتظار
peace time
در زمان صلح
timing
زمان احتراق
timing
زمان بندی
timing
زمان گیری
peace time
زمان صلح
recurrence interval
زمان برگشت
passtime
زمان گذارستون
within resonable time
طی زمان معقول
word time
زمان کلمه
decay time
زمان تباهی
running time
زمان رانش
civil time
زمان عرفی
time log
جدول زمان
time lapse
مرور زمان
time interval
زمان طی شده
chromometer
زمان سنج
time dependent
وابسته به زمان
production time
زمان تولید
the secular bird
فرید زمان
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com