Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
heliograph
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
Other Matches
sunrise
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrises
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunlight
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
electrotype
جاپ بوسیله برق گراورسازی برقی
heliogravure
گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
photoheliograph
دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
subsolar
در فل افتاب
photosphere
افتاب
dislocate
افتاب
queen's weather
افتاب
dislocating
افتاب
dislocates
افتاب
sun
افتاب
sunned
افتاب
sunnier
افتاب رو
sunning
افتاب
suns
افتاب
sunniest
افتاب رو
sunny
افتاب رو
sunless
بی افتاب
sunshine
افتاب
patent to the sun
افتاب رو
solarization
تابش افتاب
sunbeams
تیغ افتاب
german giant swing
افتاب شکسته
visorless
بی افتاب گردان
giant circle
افتاب شکسته
giant swing
افتاب یا مهتاب
visard
افتاب گردان
visors
افتاب گردان
helianthus
گل افتاب گردان
helianthemum
افتاب چرخ
helianthemum
چرخ افتاب
visor
افتاب گردان
sunflowers
گل افتاب گردان
vizor
افتاب گردان
sunbeam
پرتو افتاب
girasole
گل افتاب پرست
girasol
گل افتاب پرست
sunbeam
تیغ افتاب
dry in the sun
خشکاندن در افتاب
sunbeams
پرتو افتاب
streamers
تیغ افتاب
sundials
شاخص افتاب
sundial
شاخص افتاب
sunrise
طلوع افتاب
sunrises
طلوع افتاب
streamer
تیغ افتاب
chamaeleon
افتاب پرست
eclipse of sun
افتاب گرفتگی
solarism
افسانههای افتاب
daisy
گل افتاب گردان
daisies
گل افتاب گردان
sunward
سوی افتاب
sunup
طلوع افتاب
roman candle
افتاب مهتاب
sunflower
گل افتاب گردان
weather beaten
افتاب زده
sunshade
افتاب گردان
sunstroke
افتاب زدگی
sunshades
افتاب گردان
sunburn
افتاب زدگی
sunsets
غروب افتاب
sunbath
حمام افتاب
patent to the sun
افتاب گیر
heliophilous
افتاب دوست
basks
افتاب خوردن
sunbaked
افتاب پخته
turnsole
گل افتاب گردان
sun worship
افتاب پرستی
sunshine recorder
افتاب سنج
basked
افتاب خوردن
sunlike
مانند افتاب
cockshut
غروب افتاب
sunlight
نور افتاب
sunstruck
افتاب زده
chamaeleontis
افتاب پرست
p of the sun
نیش افتاب
p of the sun
طلوع افتاب
sunshiny
افتاب گیر
bask
افتاب خوردن
heliotropism
افتاب گرایی
sun struck
افتاب زده
sunshine
نور افتاب
dawning
طلوع افتاب
dawns
طلوع افتاب
basking
افتاب خوردن
sun burn
افتاب زدگی
sun worshipper
افتاب پرست
heliolatrous
افتاب پرست
heliotrope
افتاب گرای
sun beam
پرتو افتاب
heliograph
افتاب نگار
dawned
طلوع افتاب
sun dried
در افتاب خشکانیده
sunshine
تابش افتاب
heliotrope
گل افتاب پرست
heliotherapy
معالجه با افتاب
heliosis
افتاب زدگی
broiling sun
افتاب سوزان
dawn
طلوع افتاب
heliologist
افتاب شناس
phototypography
چاپ بوسیله عکسبرداری
sunburn
افتاب سوخته کردن
to take the sun
افتاب بخود دادن
solarize
درمعرض افتاب قراردادن
peeps
نیش افتاب روزنه
to sun one self
خودرا افتاب دادن
peep
نیش افتاب روزنه
peeped
نیش افتاب روزنه
sun hat
کلاه افتاب گیر
solisequous
تابع گردش افتاب
sung hat
کلاه افتاب گیر
sunbaked
در افتاب خشک شده
sunbaked
حرارت افتاب دیده
under the sun
در جهان در زیر افتاب
side screen
چادر افتاب گیر
sunshiny
منور از نور افتاب
peeping
نیش افتاب روزنه
sun dial
افتاب نما مقنطره
sunflower
گیاه افتاب گرا
basked
حمام افتاب گرفتن
bask
حمام افتاب گرفتن
sunbathing
حمام افتاب گرفتن
sunbathes
حمام افتاب گرفتن
sunbathed
حمام افتاب گرفتن
sunflowers
گیاه افتاب گرا
sunbathe
حمام افتاب گرفتن
insolate
در معرض افتاب گذاشتن
basking
حمام افتاب گرفتن
helianthus
روزگردک جنس گل افتاب
basks
حمام افتاب گرفتن
sunlit
روشن از فروغ افتاب
radiograms
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
solar orientation
تعیین موقعیت نسبت به افتاب
sun deck
عرشه افتاب گیر کشتی
parch
تفتیدن افتاب سوخته کردن
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
parches
تفتیدن افتاب سوخته کردن
insolation
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
fire opal
گل افتاب گردان عین الشمس
heliotrope
گل افتاب گردان ارغوانی روشن
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
heliograph
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
sun
درمعرض افتاب قرار دادن
sunned
درمعرض افتاب قرار دادن
sunning
درمعرض افتاب قرار دادن
suns
درمعرض افتاب قرار دادن
tannage
قهوهای در اثر اشعه افتاب
dog watch
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
solarize
زیاد در افتاب ماندن وخراب شدن
the sun had parched his skin
افتاب پوست تنش را سوزانده بود
cosmical
برابرباخورشید- مصادف باطلوع وغروب افتاب
heliotropic
رشدکننده تحت تاثیرافتاب افتاب گرد
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
sticky wicket
زمین بازی خیس که در افتاب خشک میشود
stockfish
ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
suntans
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntan
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
tan
باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
sunfast
محو نشدنی در اثر نور افتاب رنگ ثابت
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
havelock
روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
biltong
گوشت خرد کرده ونمک زده خشک شده در افتاب
the sun is near setting
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
airglow
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
camera lucida
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
multiplex telegraphy
دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
modem
دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
roentgenoscope
دستگاه معاینه بوسیله اشعه مجهول
lucubrate
بانور چراغ کار کردن
heliocentric
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
radio approach
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
turbofan
دستگاه تهویه یا بادبزن متحرک بوسیله توربین
teleran
دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
electroencephalograph
دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
sonar
دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
woodcut
گراورسازی
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
rotogravure
گراورسازی نوردی
air survey photography
عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com