English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (31 milliseconds)
English Persian
engrave گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
Other Matches
graved نشاندن جایگیر
inculcates جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating جایگیر ساختن تلقین کردن
insculp جایگیر کردن
superscribe روی صفحهای گراور کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
mekeready تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
insculp حکاکی کردن گراور کردن
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
inscribe حکاکی کردن نشاندن
inscribed حکاکی کردن نشاندن
inscribes حکاکی کردن نشاندن
inscribing حکاکی کردن نشاندن
surrogates عوض جایگیر
inculcation جایگیر سازی
indwell جایگیر شدن
surrogate عوض جایگیر
drive عقب نشاندن بیرون کردن
drives عقب نشاندن بیرون کردن
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes به خاک نشاندن تثبیت کردن
suppresses توقیف کردن فرو نشاندن
suppressing توقیف کردن فرو نشاندن
suppress توقیف کردن فرو نشاندن
expletive جایگیر تکمیل کننده
expletives جایگیر تکمیل کننده
expletory جایگیر تکمیل کننده
engraving گراور
gravure گراور
engravings گراور
to inlay anything with gems چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
line engraving گراور مخطط
stylography گراور سازی
piggyback <idiom> روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
steel engraving گراور سازی با فولاد
rotogravure تهیه گراور غلتکی
dry point گراور سازی با سیاه قلم
photoengraving گراور سازی بوسیله عکاسی
stylet قلم گراور سازی وحکاکی
line engraving گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
photogravure گراور سازی از روی شیشه عکاسی
tusche جوهر چاپ مخصوص طراحی و گراور سازی
to inlay gems in anything چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
wood engraving گراور سازی روی چوب باسمه کاری با چوب
makes درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
make درست کردن ساختن اماده کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers اداره کردن طرح کردن و ساختن
work up ترکیب کردن ساختن
get مجاب کردن ساختن
getting مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
to lay it on thick نصب کردن ساختن
gets مجاب کردن ساختن
inlay : نشاندن
engrain نشاندن
stud نشاندن
pushing نشاندن
imprinted نشاندن
immigrate نشاندن
imprint نشاندن
set نشاندن
setting نشاندن
settings نشاندن
immigrated نشاندن
settles نشاندن
enchase نشاندن
settle نشاندن
sets نشاندن
infix نشاندن
set down نشاندن
inlays : نشاندن
to make sit نشاندن
inlaying : نشاندن
setting up نشاندن
embed نشاندن
immigrating نشاندن
insculp نشاندن
imprints نشاندن
embeds نشاندن
immigrates نشاندن
to set down نشاندن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
retarding کند ساختن معوق کردن
localises محلی کردن موضعی ساختن
retards کند ساختن معوق کردن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
retard کند ساختن معوق کردن
tepefy ولرم کردن ملول ساختن
obliged وادار کردن مرهون ساختن
oblige وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
discompose مضطرب ساختن پریشان کردن
detect کشف کردن نمایان ساختن
detected کشف کردن نمایان ساختن
detecting کشف کردن نمایان ساختن
detects کشف کردن نمایان ساختن
emboss مزین کردن پرجلوه ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
fructify برومند کردن بارور ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
obliges وادار کردن مرهون ساختن
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
surprize متعجب ساختن غافلگیر کردن
frankest باطل کردن مصون ساختن
pt down هرز اب ساختن منکوب کردن
destroy ویران کردن نابود ساختن
internalised باطنی ساختن داخلی کردن
franker باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
destroying ویران کردن نابود ساختن
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
frank باطل کردن مصون ساختن
destroys ویران کردن نابود ساختن
illuminating درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate درخشان ساختن زرنما کردن
spellbind مجذوب کردن مفتون ساختن
subduing مقهور ساختن رام کردن
subdues مقهور ساختن رام کردن
franking باطل کردن مصون ساختن
franks باطل کردن مصون ساختن
assimilate هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
violated بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilates هم جنس کردن شبیه ساختن
please خشنود ساختن کیف کردن
pleases خشنود ساختن کیف کردن
entombs دفن کردن مقبره ساختن
assimilated تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated هم جنس کردن شبیه ساختن
entombing دفن کردن مقبره ساختن
violate بی حرمت ساختن مختل کردن
entombed دفن کردن مقبره ساختن
entomb دفن کردن مقبره ساختن
violates بی حرمت ساختن مختل کردن
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
indicates نمایان ساختن اشاره کردن بر
subdue مقهور ساختن رام کردن
reproduce چاپ کردن دوباره ساختن
perpetuated دائمی کردن جاودانی ساختن
incapacitated ناتوان ساختن محجور کردن
attract جذب کردن مجذوب ساختن
attracted جذب کردن مجذوب ساختن
attracting جذب کردن مجذوب ساختن
attracts جذب کردن مجذوب ساختن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
prepare مهیا ساختن مجهز کردن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
prepares مهیا ساختن مجهز کردن
preparing مهیا ساختن مجهز کردن
surprises متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicate نمایان ساختن اشاره کردن بر
reproduced چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing چاپ کردن دوباره ساختن
provides میسر ساختن تامین کردن
provide میسر ساختن تامین کردن
fraternizing برادری کردن متفق ساختن
fraternizes برادری کردن متفق ساختن
fraternized برادری کردن متفق ساختن
fraternize برادری کردن متفق ساختن
fraternising برادری کردن متفق ساختن
fraternises برادری کردن متفق ساختن
fraternised برادری کردن متفق ساختن
indicated نمایان ساختن اشاره کردن بر
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
internalising باطنی ساختن داخلی کردن
internalize باطنی ساختن داخلی کردن
admires متحیر کردن متعجب ساختن
perpetuates دائمی کردن جاودانی ساختن
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
improvise انا ساختن تعبیه کردن
internalises باطنی ساختن داخلی کردن
improvises انا ساختن تعبیه کردن
agonise معذب ساختن متاثر کردن
lane کوچه ساختن منشعب کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com