English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
determining tendency گرایش تعیین کننده
Other Matches
designative اشاره کننده تعیین کننده
crucially تعیین کننده
determinants تعیین کننده
determinant تعیین کننده
indicating تعیین کننده
crucial تعیین کننده
determinative تعیین کننده
dream determinant تعیین کننده رویا
rorschach determinant تعیین کننده رورشاخ
form determinant تعیین کننده شکل
electroscope تعیین کننده برق
coefficient of determination ضریب تعیین کننده
oddsmaker تعیین کننده امتیاز
determinant عامل تعیین کننده
determinants عامل تعیین کننده
crucial experiment ازمایش تعیین کننده
driving range علامت تعیین کننده فاصله ها
laser disignator تعیین کننده هدف لیزری
rate determining step مرحله تعیین کننده سرعت
authenticator تعیین کننده سیستم نشانی
fault localization apparatus دستگاه تعیین کننده محل خطا
words of limitation الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
range markers علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
doppler radar رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
localizer انتن سمت نما یا تعیین کننده محل هواپیما نسبت به مسیرباند فرود
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
pile height ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
cartels اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
markers تعیین کننده شاخص هدف شاخص
marker تعیین کننده شاخص هدف شاخص
authentication تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
disposition گرایش
attitude گرایش
gravitation گرایش
propensity گرایش
diatropism گرایش
tropism گرایش
propensities گرایش
trends گرایش
attitudes گرایش
tendencies گرایش
trend گرایش
tendency گرایش
propensity to hoard گرایش به احتکار
propensity to import گرایش به واردات
propensity to save گرایش به پس انداز
sexual orientation گرایش جنسی
christianization گرایش به مسیحیت
upward tendency گرایش صعودی
approach gradient شیب گرایش
reconversion گرایش مجدد
coenotrope گرایش مشترک
orientation گرایش جهت
action tendency گرایش به عمل
pressure tendency گرایش فشار
cenotrope گرایش مشترک
chemotropism گرایش شیمیایی
propensity to borrow گرایش به استقراض
propensity to consume گرایش به مصرف
measures of central tendency اندازههای گرایش مرکزی
central tendency measures اندازههای گرایش مرکزی
ism سیستم عملی گرایش
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
sentimentality گرایش بسوی احساسات
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
phototropism گرایش بطرف نور
common business oreinted language زبان با گرایش متداول تجاری
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
simplism گرایش بسادگی وبی الایشی
tendentious دارای گرایش ویژه وعمدی
Enantiodroma گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
dosimetry تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
combat resolution تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
locating جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
bops Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopped Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
bopping Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
air priorities committee کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
character oriented protocol پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
formulation تعیین
appointment تعیین
fixation تعیین
emplacement تعیین جا
specification تعیین
determination تعیین
fixations تعیین
appointments تعیین
designations تعیین
assignment of space تعیین جا
designation تعیین
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
frequency allocation تعیین فرکانس
determines تعیین کردن
nominative تعیین شده
determine تعیین کردن
location تعیین محل جا
identification تعیین هویت
indentification تعیین هویت
indeterminable تعیین ناپذیر
locations تعیین محل جا
income determination تعیین درامد
laid on <past-p.> تعیین شده
titration تعیین عیار
determining تعیین کردن
demarcation تعیین حدود
earmarked تعیین شده
assignments تعیین تعدادسهمیه
ascertian تعیین کردن
assignment تعیین تعدادسهمیه
range determination تعیین مسافت
frequency designation تعیین فرکانس
frequency determination تعیین فرکانس
completely specified با تعیین کامل
frequency assignment تعیین فرکانس
price determination تعیین قیمت
appraisal تعیین قیمت
routes تعیین خط مسیر
identified تعیین کردن
assessments تعیین مالیات
demark تعیین حدودکردن
fix on تعیین کردن
assignment of tasks تعیین وفایف
signification تعیین افهار
appoint تعیین کردن
appoints تعیین کردن
quantification تعیین خاصیت
sex determination تعیین جنسیت
assessment تعیین مالیات
job placement تعیین شغل
delimitation تعیین حدود
tell off تعیین کردن
identifies تعیین کردن
identify تعیین کردن
identifying تعیین کردن
blood group تعیین کردن
blood type تعیین کردن
route تعیین خط مسیر
appraisals تعیین قیمت
assignation تعیین وقت
assignations تعیین وقت
appropriated <adj.> <past-p.> تعیین شده
provided <adj.> <past-p.> تعیین شده
foreordainment تعیین از پیش
blood types تعیین کردن
assignability قابل تعیین
avows شرط تعیین
orientation تعیین موقعیت
orientation تعیین جهت
slated تعیین کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com