Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
layihg azimuth
گرای روانه کردن لوله توپ
Other Matches
lay
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
lays
روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
collimator
وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
transit bearing
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
orientation
روانه کردن
pack off
روانه کردن
to give the mitten
روانه کردن
to give the sack
روانه کردن
to put a way childish
روانه کردن
to send away
روانه کردن
send away
روانه کردن
lay
روانه کردن
kick out
<idiom>
روانه کردن
sends
روانه کردن
dismiss
روانه کردن
to pack off
روانه کردن
dispateh
روانه کردن
dismisses
روانه کردن
dismissing
روانه کردن
lays
روانه کردن
hale
روانه کردن
send
روانه کردن
sending
روانه کردن
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
despatching
روانه کردن فرستادن
reciprocal
روانه کردن متقابله
laying
روانه کردن توپ
to send someone packing
کسیرا روانه کردن
dispatches
روانه کردن فرستادن
orientation
روانه کردن دستگاهها
despatched
روانه کردن فرستادن
dispatch
روانه کردن فرستادن
despatches
روانه کردن فرستادن
dispatched
روانه کردن فرستادن
direct laying
روانه کردن مستقیم
to send one to the right about
کسی را روانه کردن
reciprocal laying
روانه کردن متقابله توپها
get off
روانه کردن عقب رفتن از
indirect fire
روانه کردن غیر مستقیم
orients
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
departs
روانه شدن حرکت کردن
orient
روانه کردن تطبیق دادن
departing
روانه شدن حرکت کردن
depart
روانه شدن حرکت کردن
relays
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
let out
<idiom>
روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
steering
روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
directing
اداره کردن روانه کردن وسایل
sends
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
send
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending
ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
pip matching
روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
launched
روانه کردن مامور کردن
launching
روانه کردن مامور کردن
launches
روانه کردن مامور کردن
launch
روانه کردن مامور کردن
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
direct fire
هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
collimate
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
stream
روانه
streamed
روانه
streams
روانه
fling
روانه ساختن
go
روانه ساختن
to get the mitten
روانه شدن
to get one's mittimus
روانه شدن
information flow
روانه خبر
flings
روانه ساختن
flinging
روانه ساختن
reshaping
روانه کاری
goes
روانه ساختن
stream routing
روند روانه
tubes
از لوله رد کردن
tube
از لوله رد کردن
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
sockets
بست لوله دوراهی لوله
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
launghing
روانه سازی پرتاب
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
piped
لوله کشی کردن
syphons
از لوله یاسیفون رد کردن
To lay the pipes .
لوله کشی کردن
pipe
لوله کشی کردن
syphoned
از لوله یاسیفون رد کردن
siphoned
از لوله یاسیفون رد کردن
siphon
از لوله یاسیفون رد کردن
tide drain
زهکشی کردن با لوله
siphons
از لوله یاسیفون رد کردن
plumb
لوله کشی کردن
back sight method
روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
tubulate
لولهای کردن لوله دار کردن
continuously pointed fire
اتش روانه شده مداوم
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
skeptic
شک گرای
canalize
نهرسازی لوله کشی کردن
realistically
راستین گرای
realistically
تحقق گرای
realistic
تحقق گرای
realistic
راستین گرای
unitarian
توحید گرای
oxyphile
اسید گرای
oxyphil
اسید گرای
heliotrope
افتاب گرای
incalescent
گرما گرای
relative bearing
گرای نسبی
solipsist
نفس گرای
feudal
تیول گرای
meliorist
بهبود گرای
unitary
توحید گرای
supremacists
برتری گرای
structuralists
ساخت گرای
individualists
فرد گرای
structuralist
ساخت گرای
individualist
فرد گرای
ruralist
روستا گرای
realists
راستین گرای
realists
تحقق گرای
realist
راستین گرای
realist
تحقق گرای
sectarian
فرقه گرای
ultramodernist
فرانو گرای
halophile
ابشور گرای
dermotropic
پوست گرای
segregationist
جدایی گرای
supremacist
برتری گرای
impressionist
برداشت گرای
nationalists
ملت گرای
nationalist
ملت گرای
materialists
ماده گرای
pneumotropic
ریه گرای
lipophilic
چربی گرای
militarists
جنگ گرای
egalitarian
تساوی گرای
centralists
مرکز گرای
centralist
مرکز گرای
magnetic azimuth
گرای مغناطیسی
capitalist
سرمایه گرای
true azimuth
گرای حقیقی
photophilic
نور گرای
saprophytic
پوده گرای
escapist
گریز گرای
escapists
گریز گرای
compass direction
گرای مغناطیسی
nudist
برهنگی گرای
compass azimuth
گرای مغناطیسی
communalist
اشتراکی گرای
capitalists
سرمایه گرای
grid bearing
گرای شبکه
equalitarian
تساوی گرای
progressivist
پیشرفت گرای
militarist
جنگ گرای
separatist
جدا گرای
grid azimuth
گرای شبکه
doctrinaire
ایین گرای
pragmatist
مصلحت گرای
back azimuth method
گرای وارونه
socialists
جامعه گرای
evolutionist
فرگشت گرای
socialist
جامعه گرای
theist
یزدان گرای
theocentric
خدا گرای
assumed azimuth
گرای فرضی
materialist
ماده گرای
extroverts
برون گرای
impressionists
برداشت گرای
extrovert
برون گرای
ram
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rammed
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
rams
پر کردن توپ راندن به داخل لوله
stave
شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
hygrophyte
گیاه رطوبت گرای
regionalist
منطقهای ناحیه گرای
regionalistic
منطقهای ناحیه گرای
reactionaries
مخالفت گرای بی منطق
corrected azimuth
گرای تصحیح شده
reactionary
مخالفت گرای بی منطق
visionary
الهامی رویا گرای
visionaries
الهامی رویا گرای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com