English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
English Persian
assumed azimuth گرای فرضی
Other Matches
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
assumed grid شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed decimal point ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
false origin مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
assumed فرضی
suppositive فرضی
suppisitive فرضی
hypothetial فرضی
presumptive title حق فرضی
suppositional فرضی
assumptive فرضی
theoretical فرضی
an imaginary line خط فرضی
agonic line خط فرضی
supposed فرضی
hypothetical فرضی
presumptive فرضی
hypothetic فرضی
imaginary فرضی
phantom line خط فرضی
obligatory فرضی
skeptic شک گرای
presumptive title سمت فرضی
arbitrary control کنترل فرضی
dead reckoning نقطه فرضی
implied trust مسئولیت فرضی
hypothetical construct سازه فرضی
hypostatic اصلی- فرضی
hypothetical case دعوی فرضی
presumptive فرضی احتمالی
supposedly بطور فرضی
presumed death موت فرضی
john done اسم فرضی
presumption of death موت فرضی
line of scrimmage خط فرضی تجمعی
suppositious فرضی خیالی
theoretical competition رقابت فرضی
dead reckoning محل فرضی
notional income درامد فرضی
assumed position موضع فرضی
fictitious thickness ضخامت فرضی
assumed mean میانگین فرضی
persumptive death موت فرضی
supposed death موت فرضی
assumed orientation توجیه فرضی
suppositions فرضی انگاشتی
assumed name نام فرضی
fictitious thickness ضخامت فرضی
supposition فرضی انگاشتی
halophile ابشور گرای
saprophytic پوده گرای
heliotrope افتاب گرای
extrovert برون گرای
ruralist روستا گرای
grid bearing گرای شبکه
grid azimuth گرای شبکه
segregationist جدایی گرای
separatist جدا گرای
extroverts برون گرای
evolutionist فرگشت گرای
equalitarian تساوی گرای
dermotropic پوست گرای
solipsist نفس گرای
socialists جامعه گرای
feudal تیول گرای
oxyphile اسید گرای
capitalists سرمایه گرای
capitalist سرمایه گرای
doctrinaire ایین گرای
photophilic نور گرای
pneumotropic ریه گرای
pragmatist مصلحت گرای
nationalists ملت گرای
oxyphil اسید گرای
centralist مرکز گرای
meliorist بهبود گرای
relative bearing گرای نسبی
incalescent گرما گرای
progressivist پیشرفت گرای
egalitarian تساوی گرای
centralists مرکز گرای
lipophilic چربی گرای
magnetic azimuth گرای مغناطیسی
nationalist ملت گرای
nudist برهنگی گرای
socialist جامعه گرای
realistic تحقق گرای
realistic راستین گرای
realistically تحقق گرای
realistically راستین گرای
structuralist ساخت گرای
unitarian توحید گرای
structuralists ساخت گرای
impressionists برداشت گرای
impressionist برداشت گرای
unitary توحید گرای
escapist گریز گرای
escapists گریز گرای
individualist فرد گرای
individualists فرد گرای
sectarian فرقه گرای
militarist جنگ گرای
realists راستین گرای
theist یزدان گرای
supremacists برتری گرای
theocentric خدا گرای
compass azimuth گرای مغناطیسی
materialists ماده گرای
materialist ماده گرای
back azimuth method گرای وارونه
communalist اشتراکی گرای
supremacist برتری گرای
militarists جنگ گرای
true azimuth گرای حقیقی
ultramodernist فرانو گرای
realist تحقق گرای
realist راستین گرای
realists تحقق گرای
compass direction گرای مغناطیسی
differential ballistic wind باد بالیستیکی فرضی
ideals نمونه کامل فرضی
conceptual nervous system دستگاه عصبی فرضی
hypotheses قضیه فرضی نهشته
presumption of death decree حکم موت فرضی
hypothesis قضیه فرضی نهشته
cone of scape مخروط فرضی در اگزوسفر
offside line خط فرضی موازی با دروازه
ideal نمونه کامل فرضی
hypothetico deductive method روش فرضی- قیاسی
implied malice سوء نیت فرضی
intervening variable متغیر فرضی رابط
warrant of presumed death حکم موت فرضی
fictitious force نیروی فرضی [فیزیک]
assumed grid شبکه بندی فرضی
rule of thumb حساب تخمینی و فرضی
agonic line خط فرضی روی نقشه
presumption of the death decree حکم موت فرضی
home whistle امتیاز واقعی یا فرضی
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
corrected azimuth گرای تصحیح شده
visionaries الهامی رویا گرای
visionary الهامی رویا گرای
hygrophyte گیاه رطوبت گرای
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
reactionary مخالفت گرای بی منطق
regionalist منطقهای ناحیه گرای
head string خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
arbitrary control کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
lay line خط فرضی مسیر قایق به مقصد
graviton واحد بنیادی فرضی گرانش
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
compass azimuth گرای قطب نمای کشتی
azimuth گرای نجومی راس القدم
azimuth angle زاویه گرای نجومی هواپیما
imperialistic استعمار گرای بهره جویانه
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
closing azimuth error اشتباه گرای بستن پیمایش
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
assumed orientation توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tabula rasa مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
four yard line خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
quixotic ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
conversion angle زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
layihg azimuth گرای روانه کردن لوله توپ
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
gyroscope وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
data line خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
Utopias دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopia دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
ozone نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
bomb release line خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
yard marker خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
isallobaric خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard line خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
isallobar خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
point of fall نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
rhumb line خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
talweg خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
ascendant فراز جو فراز گرای
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com