Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
Other Matches
genet
جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
feline
وابسته به تیره گربه گربه صفت
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
falling of the womb
پائین افتادگی
low productivity
بازده پائین
juniority
رتبه پائین تر
f.of a page
پائین صفحه
f.of a bed
پائین بستریاتختخواب
katabatic
پائین اینده
downwards
بطرف پائین
low price
قیمت پائین
land vi
پائین امدن
To stop being adamant (unyielding).
از خر شیطان پائین آمدن
sewsaw
پس و پیش بالا و پائین
sewsaw
بالا و پائین رفتن
shift downward
حرکت به سمت پائین
light or lighted
پائین امدن واردامدن
shift downward
انتقال به سمت پائین
bottom price
پائین ترین قیمت
neap tide
پائین ترین جزر و مد
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
phreatic decline
پائین رفتن سطح ایستائی
tax haven
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax havens
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
to d. a hill
از تپه ایی پائین امدن
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
to reach down
سوی پائین دراز کردن
to haul a ship
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
tom cat
گربه نر
ventus's shell
کس گربه
tomcats
گربه نر
malkin
گربه
cats
گربه
tomcat
گربه نر
gib cat
گربه نر
puss
گربه
grimalkin
گربه
cat
گربه
the cat has nine lives
گربه
neko
گربه
air drain
گربه رو
moggy
گربه
flue
گربه رو
flues
گربه رو
felid
گربه
catfish
گربه ماهی
cattish
گربه وار
lead one a dance
گربه رقصاندن
to lead one a dance
گربه رقصاندن
ailurophobia
گربه هراسی
cat's paws
پنجه گربه
galeophobia
گربه هراسی
cat's paw
پنجه گربه
wildcat
گربه وحشی
pussy
گربه وار
kitties
بچه گربه
kitty
بچه گربه
meaow
صدای گربه
cowry
نوعی کس گربه
meow
صدای گربه
lemon grass
گربه دشتی
wildcats
گربه وحشی
pussies
گربه وار
gatophobia
گربه هراسی
caracal
گربه صحرایی
kitling
بچه گربه
civet
گربه زباد
Persian cat
گربه ایرانی
cri du chat
گربه اوایی
tabby cat
گربه خط دار
grimalkin
گربه ماده
foumart
گربه قطبی
foumart
گربه شمالی
sheat fish
گربه ماهی
felid
گربه مانند
felidae
تیره گربه
felinity
گربه صفتی
reflecting stud
چشم گربه
heating flue
تنوره گربه رو
gib cat
گربه اخته
gib
گوه گربه نر
silure
گربه ماهی
cathead
کله گربه
catlike
گربه وار
catling
بچه گربه
cats eye
چشم گربه
cattily
گربه وار
cattiness
گربه صفتی
fitchet
گربه قطبی
cowries
نوعی کس گربه
cowrie
نوعی کس گربه
toms
جنس نر گربه نر
mew
صدای گربه
kits
بچه گربه
kit
بچه گربه
mewing
صدای گربه
kittens
بچه گربه
kitten
بچه گربه
catty
گربه صفت
catty
شبیه گربه
tiger cat
گربه وحشی
cattiest
شبیه گربه
cattier
گربه صفت
cattier
شبیه گربه
mewed
صدای گربه
to pull the strings
گربه رقصاندن
tabby
گربه ماده
abyssinian
نژادی از گربه
tabbies
گربه ماده
cattiest
گربه صفت
tom
جنس نر گربه نر
catamount
یکجور گربه دشتی
pussy
ریم الود گربه
gib
گربه صفت بودن
beom seogi
گربه سان ایستادن
to pull the wires
گربه رقصانی کردن
viverrine
شبیه گربه زباد
cat gets one's tongue
<idiom>
گربه زبونش را خورده
tabby cat
گربه ببری یا پلنگی
catamountain
یکجور گربه دشتی
They fight like cat and dog.
مانند سگ و گربه به هم می پرند.
viverrine
خانواده گربه زباد
pussies
ریم الود گربه
leopards
پلنگ گربه وحشی
neko ashi dachi
ایستادن گربه سان
kittenish
مثل بچه گربه
caterwauls
صدای شیون گربه
serval
گربه دشتی افریقایی
miaow
صدای گربه میومیو
miaowed
صدای گربه میومیو
miaowing
صدای گربه میومیو
miaows
صدای گربه میومیو
leopard
پلنگ گربه وحشی
caterwaul
صدای شیون گربه
miaou
صدای گربه میومیو
caterwauled
صدای شیون گربه
caterwauling
صدای شیون گربه
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
A cat has nine lives .
<proverb>
گربه هفت جان دارد .
The cat dreams of mice.
<proverb>
گربه در خواب موش بیند.
hemp nettle
گیاهان جنس کله گربه
fitchew
پوست راسو یا گربه قطبی
play cat and mouse with someone
<idiom>
موش و گربه بازی کردن
Siamese cat
گربه چشم ابی ولاغرسیامی
Siamese cats
گربه چشم ابی ولاغرسیامی
There is not room no swing a cat .
<proverb>
گربه را مجال گذز نیست .
linsang
گربه زباد برمه وجاوه
margay
گربه پلنگی امریکای جنوبی
fisch
پوست راسو یا گربه قطبی
cougar
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
fleas i. doges and cats
کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
wire pulling
گربه رقصانی تحریک سیاست بازی
rumpy
یکجور گربه بی دم در جزیره man of isle
manx cat
گربه اهلی موکوتاه ودم کوتاه
cougars
گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
The cat ate the whole mouse.
گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
returning
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returns
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
returned
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return
کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
quadrilaterals
چهار بر
quadrupeds
چهار پا
quadrilateral
چهار بر
quadrupling
چهار لا
quadruples
چهار لا
quartile
چهار یک
four
چهار
quatre
چهار
quadruped
چهار پا
quadrate
چهار یک
quadrupled
چهار لا
quadruple
چهار لا
tetragon
چهار بر
quarter
چهار یک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com