English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
operation گردش جنبش
Other Matches
libration جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
resistance force جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
oscillations جنبش
movement جنبش
astir در جنبش
immobile بی جنبش
stock-still بی جنبش
rising جنبش
rocking جنبش
on the move در جنبش
oscillation جنبش
actions جنبش
stock still بی جنبش
action جنبش
heartbeats جنبش
vibration جنبش
heartbeat جنبش
the r. جنبش
rocks جنبش
motions جنبش
motion جنبش
motioned جنبش
rocked جنبش
rock جنبش
swings جنبش
swing جنبش
mobility جنبش
passively بی جنبش
awakening جنبش
motioning جنبش
inactive بی جنبش
bustle جنبش
bustled جنبش
stirrings جنبش
inanition جنبش
kinesodic جنبش بر
stirred جنبش
kinesthesis حس جنبش
jiggle جنبش
kinesis جنبش
jiggled جنبش
jiggles جنبش
stirs جنبش
jiggling جنبش
stir جنبش
bustles جنبش
vibratility جنبش
immotile بی جنبش
vibrational جنبش
locomotion جنبش
libration جنبش
leger or ledger بی جنبش
stagnated از جنبش ایستادن
stirrings به جنبش دراوردن
impassioned به جنبش درامده
uniform movement جنبش یکسان
stirred به جنبش دراوردن
stagnating از جنبش ایستادن
kinematics جنبش شناسی
to youse to a به جنبش انداختن
flickered پرپرزدن جنبش
tremor تکان جنبش
stagnates از جنبش ایستادن
undulation جنبش نوسانی
stagnate از جنبش ایستادن
tremour تکان جنبش
flickers پرپرزدن جنبش
stirs به جنبش دراوردن
flicker پرپرزدن جنبش
tremors تکان جنبش
commotion جنبش اغتشاش
action جنبش حرکت
braid جنبش جهش
revolt نهضت جنبش
braids جنبش جهش
reformers پیشوای جنبش
reformer پیشوای جنبش
revivals جنبش مذهبی
revival جنبش مذهبی
to put in motion در جنبش دراوردن
stir به جنبش دراوردن
immobile جنبش ناپذیر
jar تکان جنبش
jarred تکان جنبش
jars تکان جنبش
revolts نهضت جنبش
braided جنبش جهش
impetus نیروی جنبش
kinetics جنبش شناسی
travel حرکت جنبش
move جنبش تکان
movableness جنبش پذیری
life blood جنبش بی اخبار
libration جنبش موازنهای
libration جنبش ترازویی
mass movement جنبش تودهای
labor movement جنبش کارگری
kymograph جنبش نگار
kymogram جنبش نگاره
moved جنبش تکان
moved حرکت جنبش
gybe جنبش تغییرجهت
traveled حرکت جنبش
move حرکت جنبش
moves حرکت جنبش
moves جنبش تکان
paratonic از جنبش بازدارنده
hyperkinesthesia شدت حس جنبش
travels حرکت جنبش
forward motion جنبش پیشرو
kinology جنبش شناسی
photokinesis نور جنبش
psychokinesis جنبش فراروانی
saltation جنبش ناگهانی
kinaesthesia حس جنبش درماهیچه
quiescently بدون جنبش
kinematic جنبش شناسی
kinesalgia جنبش درمان
kinesthesia حس جنبش درماهیچه
kinaesthesis حس جنبش درماهیچه
reformation نهضت جنبش
kinesimeter جنبش سنج
kinetoscope جنبش نما
immovableness جنبش ناچذیری
impassionate به جنبش امده
actions جنبش حرکت
kinesiotherapy جنبش درمانی
kinesimometer جنبش سنج
myokinetic test ازمون جنبش عضلانی
hydrokinetics علم جنبش مایعات
movable جنبش پذیر تغییرناپذیر
gas kinetics علم جنبش گازها
music of the spheres اهنگ جنبش سیارات
causes جنبش سبب شدن
causing جنبش سبب شدن
libration of the moon جنبش نمایان ماه
f. morement جنبش برای پیشرفت
cause جنبش سبب شدن
kinematical وابسته به جنبش شناسی
gyrostatics گفتاردر جنبش وضعی
tranquil بی جنبش درحال سکون
oscillatory motion جنبش تاب وار
momentum مقدار جنبش انی
groundswell جنبش تند گستر
peristalsis جنبش کرم وار
peristole جنبش کرم وار
immobile ثابت جنبش ناپذیر
angular momentum مقدار جنبش چرخشی
an onward movement جنبش سوی پیش
photokymograph جنبش نگار نوری
vibrant در حال جنبش تکریری
peristaltic movement جنبش کرم وار
kinetics علم جنبش و نیرو
statgnate از جنبش ایستادن گندیده شده
lost cause جنبش یا آرمان از دست رفته
wavy جنبش بعقب و جلو متموج
reform movement جنبش یا نهضت برای اصلاحات
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
she is quick with child جنبش بچه رادرشکم حس میکند
to set in motion بجریان انداختن به جنبش اوردن
immovably چنانکه نتوان جنبش داد
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
revivalist movement جنبش اصول بیداری مذهبی
actimeter نمایان ساز [جنبش بدن]
lost causes جنبش یا آرمان از دست رفته
passivism فلسفه صبر وعدم جنبش
photothropism جنبش در تحت تاثیر روشنایی
photodynamics اثر روشنایی در جنبش گیاهان
photodynamic اثر روشنایی در جنبش گیاهان
planker گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
spurted کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurt کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
Community architecture [جنبش مداخله در طراحی ساختمان های انگلیس]
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
ultromotivy جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
spurting کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
spurts کوشش ناگهانی وکوتاه جنبش تند وناگهانی
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
gyrostabilizer التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
revivalist movement جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
vanes کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
vane کسی یاچیزی که به اسانی قابل حرکت و جنبش باشد
City Beautiful [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
cycles گردش
raced گردش
races گردش
flowline خط گردش
flowine خط گردش
cycle گردش
cycled گردش
itineracy گردش
traversed گردش
traverses گردش
on the rove در گردش
paseo گردش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com