English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 140 (8 milliseconds)
English Persian
runner گردنده گشتی
runners گردنده گشتی
Other Matches
constant speed drive چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
waiting position ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
combat air patrol هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
rotary گردنده
swivel گردنده
in eyre گردنده
gyrant گردنده
swivels گردنده
driven گردنده
gyral گردنده
revolvable گردنده
wheeler گردنده
roller door در گردنده
rotor گردنده
trochoid گردنده
ambulant گردنده
ambulatory گردنده
swivelled گردنده
rotative گردنده
rotors گردنده
swivels مفصل گردنده
circumsolar دورخورشید گردنده
swivelled مفصل گردنده
circumambient گردنده بدور
gyratory چرخی گردنده
rotary گردنده چرخنده
rotor plates جوشنهای گردنده
rotator ماهیچه گردنده
revolving گردنده دورانی
pivot arm میله گردنده
itineratly بطور گردنده
swivel مفصل گردنده
excursive اواره گردنده
magnet wheel چرخ گردنده
feedback گشتی
patrols گشتی
patrolling گشتی
patrolled گشتی
patrol گشتی
out guard گشتی
patrolmen گشتی
patrolman گشتی
confusion گم گشتی
rundle استوانه گردنده گوی
churned بوسیله اسباب گردنده
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
rotors قسمت گردنده ماشین
roasting jack سیخ کباب گردنده
rotor قسمت گردنده ماشین
buckets تیغه گردنده توربین
churn بوسیله اسباب گردنده
churns بوسیله اسباب گردنده
bucket تیغه گردنده توربین
roundsman افسرپلیس گشتی
fighting patrol گشتی رزمی
contact patrol گشتی اخذتماس
combat patrol گشتی رزمی
end around دور گشتی
service craft قایق گشتی
vessel ناو گشتی
inshorepatrol گشتی ساحلی
fanal چراغ گشتی
flatfoot پلیس گشتی
reconnaissance patrol گشتی شناسایی
coastal patrol گشتی ساحلی
inshorepatrol گشتی مرزساحلی
out guard گشتی صحرایی
moving screen گشتی ممانعتی
combat air patrol گشتی هوایی
patrolman پلیس گشتی
patrolmen پلیس گشتی
vessels ناو گشتی
patrols قسمت گشتی
patrolling قسمت گشتی
patrolled قسمت گشتی
air guard گشتی هوایی
patrol cars اتومبیل گشتی
patrol قسمت گشتی
patrol boats ناوچه گشتی
patrol car اتومبیل گشتی
standing patrol گشتی ثابت
patrol boat ناوچه گشتی
contact patrol گشتی تماس
beach patrol گشتی ساحلی
precess در خط سیر محورجسم گردنده تغییرپیداشدن
stator جزء ثابت در هر ماشین گردنده
screwdriver پیچ گشتی [ابزار]
turnscrew پیچ گشتی [ابزار]
fire patrol گشتی اتش نشان
black Maria اتومبیل گشتی پلیس
black Marias اتومبیل گشتی پلیس
barrier patrol گشتی مامور موانع
barrier combat air patrol گشتی مرزی هوایی
barrier patrol ناو گشتی سد کننده
chopper هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
overshot گردنده به نیروی ابی که ازبالا میریزد
choppers هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
night cap گشتی رزمی هوایی شبانه
end around borrow رقم قرضی دور گشتی
end around carry رقم نقلی دور گشتی
milk walk گشتی که شیر فروش میزند گشت
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
barrier combat air patrol گشتی هوایی سد کننده راه دشمن
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
windage کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
zipper گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
zippers گشتی رزمی هوایی 42 ساعته در منطقه هدف
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
locap گشتی رزمی هوایی مخصوص ارتفاع پست
bulb root وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
pantoscope دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
ledger blade تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
target cap گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
tack weld وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
quill shaft شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود
igo علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
resuming در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumed در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
turnstile تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
commutator سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
vane pump خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
picket ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
shore patrol انتظامات ساحلی یا گشتی ساحلی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com