Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
ruffianly	گردن کلفت وحشی
Other Matches
ruffian	گردن کلفت
hoodman blind	گردن کلفت
dumpy	گردن کلفت
stodgy	گردن کلفت
stiff necked	گردن کلفت
roughneck	گردن کلفت
ruffians	گردن کلفت
bully	گردن کلفت گوشت
bullies	گردن کلفت گوشت
thug	قاتل گردن کلفت
bullying	گردن کلفت گوشت
thugs	قاتل گردن کلفت
bullied	گردن کلفت گوشت
butch	مرد یا پسر گردن کلفت
meathead	آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
beefcake	آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
muscleman	آدم گردن کلفت [اصطلاح روزمره]
lei	دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
brutify	وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl	مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae	وحشی ذاتا وحشی
neck	گردن سر و گردن اسب
necks	گردن سر و گردن اسب
cable weft	پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
torticollis	کجی مادرزادی گردن گردن کجی
handmaid	کلفت
handmaiden	کلفت
chambermaids	کلفت
chambermaid	کلفت
swabber	کلفت
charwomen	کلفت
charwoman	کلفت
burly	کلفت
housemaid	کلفت
femme de chambre	کلفت
servant maid	کلفت
ladys maid	کلفت
heavy-set	کت و کلفت
labrose	لب کلفت
hand maid	کلفت
woman	کلفت
chamberer	کلفت
handmaidens	کلفت
chamber maid	کلفت
trull	کلفت
squatty	کلفت
moll	کلفت
biddy	کلفت
blobber	کلفت
maidservant	کلفت
molls	کلفت
stockier	کلفت
housemaids	کلفت
bonne	کلفت
stocky	کلفت
thick	کلفت
thicker	کلفت
thickest	کلفت
stockiest	کلفت
tirewoman	کلفت
blunt	کلفت کردن
plank	تخته کلفت
blunts	کلفت کردن
blunting	کلفت کردن
thickens	کلفت کردن
bluntest	کلفت کردن
thickens	کلفت ترشدن
thickened	کلفت ترشدن
thick skinned	پوست کلفت
blunter	کلفت کردن
thicken	کلفت کردن
poutingly	لب کلفت کنان
thicken	کلفت ترشدن
hawser	طناب کلفت
hawsers	طناب کلفت
incrassate	کلفت کردن
incrassate	کلفت شدن
blunted	کلفت کردن
thickened	کلفت کردن
heavyset	کلفت زمخت
parlour maid	کلفت سرمیز
baryphonia	کلفت صدایی
bondwoman	کلفت زرخرید
box coat	پالتوی کلفت
inspissate	کلفت کردن
junk board	مقوای کلفت
thickening	کلفت سازی
muslinet	مشمش کلفت
moppy	کلفت بلند
thick-skinned	پوست کلفت
waitresses	ندیمه کلفت
waitress	ندیمه کلفت
girl	دوشیزه کلفت
yaks	گاومیش دم کلفت
thick weft	نخ پود کلفت
thick warp	نخ تار کلفت
ancilla	پیشخدمت زن کلفت
pachydrmatous	پوست کلفت
pachydermatous	پوست کلفت
odalisque	کلفت یا صیغه
girls	دوشیزه کلفت
thickset	تنگ کلفت
yak	گاومیش دم کلفت
doubling	کلفت ریسی
impassive	پوست کلفت
gold foil	زرورق کلفت
lumpier	کلفت ناهنجار تودهای
lumpiest	کلفت ناهنجار تودهای
pachyder mata	جانوران پوست کلفت
lumpy	کلفت ناهنجار تودهای
moreen	پارچه کلفت پردهای
fly line	ریسمان کلفت ماهیگیری
heavyset	چهارشانه کلفت وکوتاه
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
snubbing	کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed	کلفت وکوتاه سرزنش
snubs	کلفت وکوتاه سرزنش
snub	کلفت وکوتاه سرزنش
marchionesses	نوعی گلابی کلفت
pachyderm	جانور پوست کلفت
marchioness	نوعی گلابی کلفت
pachyderms	جانور پوست کلفت
indurate	پوست کلفت کردن
barbarous	وحشی
uncivilized	وحشی
unmannerly	وحشی
hare brained	وحشی
barbaric	وحشی
gris	وحشی
feral	وحشی
ferine	وحشی
undaunted	وحشی
ruffian	وحشی
ruffians	وحشی
wild	وحشی
wildest	وحشی
wilds	وحشی
ungovernable	وحشی
boarish	وحشی
savage	وحشی
anthropophagus	وحشی
unshaped	وحشی
unshapen	وحشی
ferocious	وحشی
savages	وحشی
truculent	وحشی
rambunctious	وحشی
ruttish	وحشی
savaging	وحشی
sylvatic	وحشی
savaged	وحشی
Gothic	وحشی
deep mouthed	دارای صدای درشت و کلفت
chunk	تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
chunks	تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
stick glove	دستکش کلفت دروازه بان
nappies	کلفت و پرزدار خواب دار
nappy	کلفت و پرزدار خواب دار
ancillary	مستخدم بومی مربوط به کلفت
boat rod	چوب کلفت ماهیگیری با قایق
parlormaid	کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
pachydrmatous	ادم پوست کلفت و بیرگ
savages	وحشی شدن
cheetahs	یوزپلنگ وحشی
mallard	اردک وحشی
savage	وحشی کردن
gothicism	وحشی گری
wildfowl	اردک وحشی
savage	وحشی شدن
savages	وحشی کردن
fellness	وحشی گری
farouche	وحشی صفت
charlock	خردل وحشی
savaging	وحشی شدن
savaged	وحشی شدن
feral child	کودک وحشی
horsemint	نعناع وحشی
parsnip	زردک وحشی
parsnips	هویج وحشی
parsnip	هویج وحشی
parsnips	زردک وحشی
imbrute	وحشی شدن
mallards	اردک وحشی
barbarize	وحشی کردن
barbarise	وحشی کردن
savaged	وحشی کردن
cheetah	یوزپلنگ وحشی
savaging	وحشی کردن
uncivil	وحشی بی ادب
headaches	خشخاش وحشی
wildlife	حیوانات وحشی
Wild West	غرب وحشی
wildness	وحشی گری
wildling	حیوان وحشی
wild rice	برنج وحشی
bestiality	وحشی گری
toadflax	کتان وحشی
tiger cat	گربه وحشی
semi barbarian	نیم وحشی
headache	خشخاش وحشی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com