Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (32 milliseconds)
English
Persian
pollinate
گرده افشانی کردن
pollinated
گرده افشانی کردن
pollinates
گرده افشانی کردن
pollinating
گرده افشانی کردن
pollen
گرده افشانی کردن
Search result with all words
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
Other Matches
pollenation
گرده افشانی
pollination
گرده افشانی
palynology
گرده افشانی شناسی
palynology
مبحث گرده افشانی
hydrophilous
گرده افشانی کننده بوسیله اب
wind pollinated
گرده افشانی شده بوسیله باد
self pollination
گرده افشانی خود بخود گیاه
interfruitful
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
plolinate
با گرده تلقیح کردن
metal spraying
فلز افشانی
dancing
دست افشانی
refulgence
نور افشانی
aspersion
اب پاشی و اب افشانی
winnowing machine
ماشین باد افشانی
winnower
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
loin
گرده
huckle
گرده
disk
گرده
discs
گرده
loins
گرده
haunches
گرده
feuilleton
گرده
disc
گرده
kidneys
گرده
kidney
گرده
pollen
گرده
granule
گرده
haunch
گرده
granules
گرده
disks
گرده
hunkers
گرده
camber
گرده
cambers
گرده
coxa
گرده
pollinator
گرده افشان
pollen
دانه گرده
disk platter
گرده سینی
polliniferous
گرده افشان
nephrectomy
برش گرده
cambers
گرده ماهی
disk pack
گرده بسته
platelet
گرده خون
pollinizer
گرده افشان
floppy disks
گرده لغزان
floppy discs
گرده لرزان
nephrotomy
گرده بری
nephroptosis
گرده جنبنده
magnetic disk
گرده مغناطیسی
coxarthritis
نقرس گرده
nephroid
گرده مانند
nephritis
اماس گرده
rolls
گرده نان
nephrectomy
دراوردن گرده
floppy discs
گرده لغزان
floppy disks
گرده لرزان
camber
گرده ماهی
floppy disk
گرده لغزان
ridge
گرده ماهی
floppy disk
گرده لرزان
ridges
گرده ماهی
nephralgia
درد گرده
nephritic
دچارناخوشی گرده
pouncing
گرده نقاش
disk drives
گرده چرخان
vaults
گرده ماهی
ridgewise
گرده ماهی
disk
گرده قرص
reg
گشن گرده
vault
گرده ماهی
domes
گرده ماهی
pounced
گرده نقاش
ridgeways
گرده ماهی
fish backed
گرده ماهی
paranephric
نزدیک گرده
color disk
گرده رنگها
reg
گرده لقاح
pounces
گرده نقاش
pounce
گرده نقاش
disk drive
گرده چرخان
disk unit
واحد گرده
ridged
گرده ماهی
disk drives
گرده ران
disks
گرده قرص
convex
گرده ماهی
diskette
گرده کوچک
induction disk
گرده القائی
disk drive
گرده ران
round timber
گرده بینه
dome
گرده ماهی
fixed head disk
گرده با نوک ثابت
farinose
شبیه گرده گیاه
loculus
حفره کیسه گرده
pollenizer
درخت نر گرده افشان
pollinose
شبیه گرده گیاهی
gibbous
گرده ماهی گوژپشت
paranephros
دژ پیه روی گرده
puffballs
سماروق گرده افشان
pollinium
توده ذرات گرده گل
pollenizer
درخت گرده افشان
disk controller
کنترل کننده گرده
puffball
سماروق گرده افشان
paranephritis
اماس غده روی گرده
nephritic
درمان کننده ناخوشی گرده
his kidnegs have gone w
گرده هایش درست کارنمیکنند
hip roof
پشت بام گرده ماهی
leaf fat
لایه پیه دور گرده خوک
sori
خوشههای گرده گیاهی خوشه هاگی
styloipodium
گرده بالای میوه گیاهان چتری
autogamy
لقاح وباروری بوسیله گرده خودگل
self fruitful
تولید مثل بوسیله گرده خود
autogamous
مربوط به لقاح یا باروری گل بوسیله گرده خودش
integrated
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
logs
گرد بینه گرده بینه
log
گرد بینه گرده بینه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com