English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
shell game گردو بازی
Other Matches
walnuts درخت گردو چوب گردو
walnut درخت گردو چوب گردو
nuttiest پر گردو
nutty پر گردو
walnuts گردو
nuttier پر گردو
walnut گردو
nutarian گردو خور
walnut tree درخت گردو
shell game قمار با گردو
nuttree درخت گردو
nutter گردو جمع کن
nutters گردو جمع کن
Peeled walnuts ( hazelnuts) مغز گردو (فندوق )
nutting گردو جمع کنی
dust respirator ماسک ضد گردو غبار
sundaes بستنی ومغز گردو
He cracks walnuts with his tail . <proverb> با دمش گردو مى شکند .
sundae بستنی ومغز گردو
nut oil روغن گردو یا فندق
beads گچبری گردو کوچک
bead گچبری گردو کوچک
To feel on top of the world. با دم خود گردو شکستن
to make a dust گردو خاک بلند کردن
goodies چیز خوردنی مغز گردو و غیره
goody چیز خوردنی مغز گردو و غیره
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
openness بازی
plays بازی
watermanship اب بازی
plain dealing بازی
gaming بازی
sportiveŠetc بازی کن
solitaires تک بازی
grey hound سگ بازی
game بازی
falconine بازی
solitaire تک بازی
hopscotch بازی لی لی
dibasic دو بازی
actions بازی
action بازی
playing بازی
basics بازی
fun بازی
slackness بازی
played بازی
basic بازی
partie بازی
play بازی
patulousness بازی
clearance بازی
home بازی
homes بازی
paraphrases بازی با الفاظ
paraphrased بازی با الفاظ
football بازی فوتبال
hustles بازی هشیارانه
paraphrasing بازی با الفاظ
rink یخ بازی کردن
cog حقه بازی
cunningly به حیله بازی
cogs حقه بازی
rink میدان یخ بازی
hustling بازی هشیارانه
hustled بازی هشیارانه
hustle بازی هشیارانه
rinks میدان یخ بازی
sand lot بازی غیررسمی
choose up game بازی غیررسمی
charlatanry زبان بازی
charlatanism زبان بازی
charlatanism چاچول بازی
handouts نوبت بازی
handout نوبت بازی
sporting بازی دوست
tooth clearance بازی دندانه
chuck farthing بازی شیریاخط
closed game بازی بسته
rinks یخ بازی کردن
crampet game بازی شطرنج
To be acting. To put it on . رل بازی کردن
centre game بازی مرکزی
playgrounds زمین بازی
conjury شعبده بازی
computer game بازی کامپیوتری
cock fighting خروس بازی
polo چوگان بازی
twiddle بازی کردن
paraphrase بازی با الفاظ
ropery طناب بازی
badminton بازی بدمینتون
skate بازی تهاجمی
first hand نخستین بازی کن
to make a goal یک بازی بردن
hawking قوش بازی
field of play زمین بازی
favoritism پارتی بازی
bowl بازی بولینگ
skiing اسکی بازی
skated بازی تهاجمی
fitting clearance بازی مناسب
bowls بازی بولینگ
video games بازی دیدنی
video game بازی دیدنی
to keep score بازی رانگاهداشتن
skates بازی تهاجمی
four handed game بازی چهارنفره
fornication جنده بازی
flimflam حقه بازی
bandying چوگان بازی کچ
play on words <idiom> بازی با کلمات
toy اسباب بازی
toy بازی کردن
miscast بد بازی کردن
doll play عروسک بازی
dibs بازی نرد
cage بازی بسکتبال
dib تیله بازی
three knights' game بازی سه اسب
power game بازی قدرتی
dib قاپ بازی
dangerous play بازی خطرناک
cages بازی بسکتبال
double dealing حقه بازی
rugby بازی رگبی
toys اسباب بازی
toys بازی کردن
stanzas بخشی از بازی
sheep's eyes نظر بازی
stanza بخشی از بازی
power games بازی قدرتی
swordplay فن شمشیر بازی
wordplay بازی با لغات
factionalism فرقه بازی
playground زمین بازی
basic dye رنگینه بازی
acrobacy بند بازی
skating اسکیت بازی
paperwork کاغذ بازی
firework آتش بازی
fireworks اتش بازی
bandy چوگان بازی کچ
bonfire اتش بازی
bonfires اتش بازی
bandies چوگان بازی کچ
gaming قمار بازی
war game بازی جنگ
acrobatism ریسمان بازی
the social evil جنده بازی
stoppage of the game توقف بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
trapze بند بازی
surf riding موج بازی
agiotage سفته بازی
swordsmanship شمشیر بازی
actuble بازی کردن
active sodomy بچه بازی
wargaming بازی جنگ
monkey business کچلک بازی
charade نوعی بازی
trickiness حقه بازی
hanky-panky حقه بازی
hanky-panky روباه بازی
double بازی دوبل
doubled بازی دوبل
the fancy مشت بازی
the game is up بازی تمام شد
tricksy بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
doubled up بازی دوبل
full-time 09 دقیقه بازی
the game is up بازی باخت
pantomime لال بازی
pantomimes لال بازی
achate مهرهء بازی
taw مهره بازی
playfully با خنده و بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com