English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
to make a dust گردو خاک بلند کردن
Other Matches
walnuts درخت گردو چوب گردو
walnut درخت گردو چوب گردو
nutty پر گردو
walnuts گردو
walnut گردو
nuttiest پر گردو
nuttier پر گردو
nuttree درخت گردو
shell game گردو بازی
nutarian گردو خور
shell game قمار با گردو
nutters گردو جمع کن
walnut tree درخت گردو
nutter گردو جمع کن
He cracks walnuts with his tail . <proverb> با دمش گردو مى شکند .
To feel on top of the world. با دم خود گردو شکستن
nutting گردو جمع کنی
nut oil روغن گردو یا فندق
sundae بستنی ومغز گردو
sundaes بستنی ومغز گردو
beads گچبری گردو کوچک
bead گچبری گردو کوچک
dust respirator ماسک ضد گردو غبار
Peeled walnuts ( hazelnuts) مغز گردو (فندوق )
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
goodies چیز خوردنی مغز گردو و غیره
goody چیز خوردنی مغز گردو و غیره
dirndl نوعی دامن بلند با کمر بلند
lifting بلند کردن
elevate بلند کردن
to kick up با پا بلند کردن
lifts بلند کردن
hoists بلند کردن
hoist بلند کردن
throw up بلند کردن
lift بلند کردن
to throw up بلند کردن
exalting بلند کردن
exalts بلند کردن
exalt بلند کردن
hoisted بلند کردن
lifted بلند کردن
heists بلند کردن
elevating بلند کردن
erect بلند کردن
heave بلند کردن
heaved بلند کردن
heightens بلند کردن
upraise بلند کردن
heightening بلند کردن
heightened بلند کردن
erects بلند کردن
heighten بلند کردن
elevates بلند کردن
heist بلند کردن
erecting بلند کردن
erected بلند کردن
walk off with بلند کردن
soar بلند پروازی کردن
soared بلند پروازی کردن
turn down <idiom> کم کردن صدای بلند
crane وسیله بلند کردن
chairlift سردست بلند کردن
cranes وسیله بلند کردن
steal بلند کردن چیزی
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
lift fire بلند کردن اتش
hoist وسیله بلند کردن
craned وسیله بلند کردن
steals بلند کردن چیزی
hoisted وسیله بلند کردن
chairlifts سردست بلند کردن
hoists وسیله بلند کردن
craning وسیله بلند کردن
soars بلند پروازی کردن
haranguing باصدای بلند نطق کردن
hoist بلند کردن وسایل سنگین
hoisted بلند کردن وسایل سنگین
hoists بلند کردن وسایل سنگین
sound off باصدای بلند صحبت کردن
to put forth بلند کردن نمایش دادن
shoplifting بلند کردن جنس از مغازه
harangues باصدای بلند نطق کردن
bank کپه کردن بلند شدن
harangued باصدای بلند نطق کردن
banks کپه کردن بلند شدن
harangue باصدای بلند نطق کردن
pedestal بلند کردن ترفیع دادن
pedestals بلند کردن ترفیع دادن
raise a dust گرد و خاک بلند کردن
vociferate با صدای بلند ادا کردن
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
craned باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifts بلند کردن شریک رقص اززمین
lay hands one someone دست روی کسی بلند کردن
ululate باصدای بلند ناله وزاری کردن
lifting بلند کردن شریک رقص اززمین
to pick up women <idiom> دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lifted بلند کردن شریک رقص اززمین
cranes باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
forklift ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
to blast something با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
collecting وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
toe raise تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
spike میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
monofilament الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
shaggy ugs فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clearest دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clear دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
pry بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pries بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pried بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
sagged یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
leaders بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
soaring بلند
forte بلند
amplifiers بلند گو
loud speaker بلند گو
fortes بلند
skyscraper بلند
willowy بلند
vociferous بلند
eton collan بلند
megaphones بلند گو
loftily بلند
aloud بلند
megaphone بلند گو
uplands بلند
loudly بلند
eminent بلند
long- بلند
taller قد بلند
high بلند
longs بلند
longed بلند
tallest بلند
rumbustious بلند
tallest قد بلند
high (1 9 to 36) بلند
taller بلند
tall قد بلند
loudspeaker بلند گو
high grown بلند قد
long بلند
longer بلند
highfalutin بلند
skyscrapers بلند
tall بلند
lengthwise بلند
upland بلند
amplifier بلند گو
grandiose بلند
legged پا بلند
talll بلند
pointers خط کش بلند
highest بلند
mouth filling بلند
talll قد بلند
pointer خط کش بلند
longest بلند
towering بلند
highs بلند
buzzes صدای بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com