Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
platinum black
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
Other Matches
platinotype
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
platinum black
پلاتین سیاه
accelerator winding
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
water hardness
[میزان املاح موجود در آب]
desalination plant
واحدی جهت گرفتن املاح
halomorphic
دارای املاح خنثی وقلیایی
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
contact piece
پلاتین
tin plate bar
پلاتین
circular blank
پلاتین
ignition points
پلاتین
platinium
پلاتین
breaker contact
پلاتین
platinum
پلاتین
breaker point
پلاتین
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
ignition breaker
پلاتین دلکو
platinoid
شبیه پلاتین
interrupter spring
فنر پلاتین
ignition interrupter
پلاتین دلکو
ignition vibrator
پلاتین دلکو
interrupter gap
دهانه پلاتین
points
پلاتین دلکو
ignition points
پلاتین دلکو
interrupter arm
اهرم پلاتین
interrupter cam
بادامک پلاتین
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
platiforming
تبدیل با پلاتین
platinous
محتوی پلاتین
interrupter lever
اهرم پلاتین
points
قطبهای پلاتین
platiniferous
پلاتین دار
platinic
وابسته به پلاتین
platinum iridium alloy
الیاژ پلاتین- ایریدیم
platinum
پلاتین یا طلای سفید
platinize
پلاتین روی چیزی کشیدن
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
platinize
با پلاتین و ترکیبات ان مخلوط کردن یا اندودن
advantages accruning from
مزایای حاصله
emblements
منافع حاصله از زمین
elbow grease
نیروی حاصله از کاردستی
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment
تعیین نتایج حاصله
assessments
تعیین نتایج حاصله
ration strenght
انرژی حاصله از جیره
platinum metal
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
gas form natrural gas
بنزین حاصله از گاز طبیعی
gulps
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
صدای حاصله از عمل بلع
emblements
منافع حاصله اززمین مزروعی
end product
قطعات حاصله دستگاه نهایی
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
ergotism
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
bombing errors
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
coriolis effect
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulp
صدای حاصله از عمل بلع
gulped
صدای حاصله از عمل بلع
anticathode
قطب مثبت برق صفحهء پلاتین یا تنگستن دولولهء اشعهء مجهول
clicks
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
windchill
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
thermojet
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
working asset
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
scumble
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
solunar
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
craters
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
crater
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
hypervitaminosis
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
competitive price
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
jet propulsion
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sepsis
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
apportionment
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
plow back
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
profits a prendre
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
solipsism
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
exterior angle
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
sooty
سیاه
marsh
سیاه اب
glaucoma
اب سیاه
black
سیاه
blacked
سیاه
mossy
سیاه اب
swamps
سیاه اب
Negroes
سیاه
Negro
سیاه
dogwood
سیاه ال
ebon
سیاه
grimy
سیاه
jet-black
سیاه سیاه
marshes
سیاه اب
bogs
سیاه اب
bog
سیاه اب
jetties
سیاه
jetty
سیاه
swamping
سیاه اب
night black
سیاه
swamped
سیاه اب
blackest
سیاه
pitchy
سیاه
swamp
سیاه اب
sad coloured
سیاه
quagmires
سیاه اب
blacks
سیاه
blacker
سیاه
quagmire
سیاه اب
pitch dark
سیاه
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
bottle-dungeon
سیاه چال
buck wheat
گندم سیاه
french wheat
گندم سیاه
saracen corn
گندم سیاه
black wool
پشم سیاه
black body
جسم سیاه
donjon
سیاه چال
charbon
سیاه زخم
crowberry
سنگروی سیاه
blach hulled
سیاه پوست
Congo
یکجورچای سیاه
colly
سیاه کردن
black anneal
سیاه گداختن
black ash
خاکستر سیاه
black bile
صفرای سیاه
shame on you!
<idiom>
رویتان سیاه
chiaroscurist
سیاه قلمکار
d.'s cow
سوسک سیاه
black powder
باروت سیاه
black cap
کلاه سیاه
black load
سرب سیاه
black diamond
الماس سیاه
black list
فهرست سیاه
black eyed
سیاه چشم
black list
لیست سیاه
black liqour
شربت سیاه
black light
نور سیاه
black level
تراز سیاه
black letter
حرف سیاه
black lead
سرب سیاه
black brittleness
ترک سیاه
black propaganda
تبلیغات سیاه
black gang
غلام سیاه
bone black
عاج سیاه
black book
کتاب سیاه
boldface
حروف سیاه
blackcock
باقرقره سیاه نر
blackcap
کاکل سیاه
hohlraum
جسم سیاه
blackbody
جسم سیاه
blackamoor
سیاه زنگی
black wash
رنگ سیاه
black brittleness
شکستگی سیاه
black shortness
ترک سیاه
black short
شکستگی سیاه
black sheet
ورق سیاه
black finish
پوشش سیاه
plumbaginous
مانندسرب سیاه
niello
مینای سیاه
niello
سیاه قلم
niellist
سیاه قلم
negrophilism
سیاه دوستی
negrophil
سیاه دوست
negro slave
غلام سیاه
negrillo
کوتوله سیاه
sadly dressed
سیاه پوش
melanuria
پیشاب سیاه
melanotic
سیاه پوست
melanite
لعل سیاه
schorl
کهربای سیاه
melanic
سیاه پوست
mammy
دده سیاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com