Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 58 (1 milliseconds)
English	Persian
snarl	گرفتاری گوریدگی
snarled	گرفتاری گوریدگی
snarling	گرفتاری گوریدگی
snarls	گرفتاری گوریدگی
Other Matches
ravelment	گوریدگی
ravel	گوریدگی
tanglement	گیر گوریدگی
foul-ups	درهم گوریدگی
foul-up	درهم گوریدگی
untangle	از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangled	از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangles	از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
untangling	از گیریا گوریدگی در اوردن حل کردن
captive state	گرفتاری
enthralment	گرفتاری
nodus	گرفتاری
hassling	گرفتاری
hot potatoes	گرفتاری
tanglement	گرفتاری
hot potato	گرفتاری
hassles	گرفتاری
hassle	گرفتاری
hassled	گرفتاری
involvement	گرفتاری
captivity	گرفتاری
hitch	گرفتاری
assurances	گرفتاری
hitched	گرفتاری
assurance	گرفتاری
entanglements	گرفتاری
entanglement	گرفتاری
hitching	گرفتاری
scrape	گرفتاری
scraped	گرفتاری
scrapes	گرفتاری
scraping	گرفتاری
hitches	گرفتاری
mire	لجن گرفتاری
constraint	قید گرفتاری
addle	سختی گرفتاری
jeopardy	گرفتاری حقوقی
to be over the hump [American] <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be off the hook <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be over the worst <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to be out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
to come out of the woods <idiom>	از گرفتاری فارغ شدن
encumbrance	اسباب زحمت گرفتاری
encumbrances	اسباب زحمت گرفتاری
ado	پرمشغله بودن گرفتاری
disembarrass	از گرفتاری خلاص کردن
plight	تعهد دادن گرفتاری
tangly	پر گرفتاری درهم وبرهم
locomotor	دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
locomotory	دارای گرفتاری دراعضای حرکتی
grunter	خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
I didn't intend to involve you in this mess.	من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .	اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com