English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
educe گرفتن استخراج کردن
Other Matches
pan- استخراج کردن
pan استخراج کردن
stope استخراج کردن
extracts استخراج کردن
extracting استخراج کردن
pans استخراج کردن
extract استخراج کردن
draw out استخراج کردن
extracted استخراج کردن
grubbed از کتاب استخراج کردن
quarrying استخراج کردن معدن
quarries استخراج کردن معدن
quarry استخراج کردن معدن
mine استخراج کردن یاشدن
mined استخراج کردن یاشدن
grubs از کتاب استخراج کردن
grub از کتاب استخراج کردن
mines استخراج کردن یاشدن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
extracting بیرون کشیدن استخراج کردن
extracts بیرون کشیدن استخراج کردن
extract بیرون کشیدن استخراج کردن
extracted بیرون کشیدن استخراج کردن
metallurgic وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
eliciting استخراج کردن استنباط کردن
elicits استخراج کردن استنباط کردن
elicited استخراج کردن استنباط کردن
elicit استخراج کردن استنباط کردن
exploitation استخراج
copper extraction استخراج مس
eduction استخراج
extraction استخراج
extraction of copper استخراج مس
excerption استخراج
working استخراج
productions استخراج
decipherment استخراج
workings استخراج
production استخراج
mibeable استخراج شدنی
winnings استخراج معدن
mibeable قابل استخراج
workable قابل استخراج
exploitable قابل استخراج
indecipherable غیرقابل استخراج
winning استخراج معدن
educt استخراج یا استنباط
exploitation انتفاع استخراج
minable قابل استخراج
production of oil استخراج نفت
silver extraction استخراج نقره
message retrieval استخراج پیام
decipherable قابل استخراج
minable استخراج شدنی
gold mining استخراج طلا
under ground mining استخراج زیرزمینی
under ground working استخراج زیرزمینی
mining استخراج معدن
separatory funnel قیف استخراج
extractors استخراج کننده
counting votes استخراج اراء
extractor استخراج کننده
acid extraction استخراج اسیدی
extraction point محل استخراج
exploiter استخراج کننده
extraction of bitumen استخراج قیر
extractible قابل استخراج
extractable استخراج شدنی
exploiters استخراج کننده
derivation استنساخ استخراج
extract copper مس استخراج شده
derivations استنساخ استخراج
feature extraction استخراج خصیصه
extraction thimble انگشتانه استخراج
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
continuous extraction apparatus دستگاه استخراج پیوسته
strip mining [American E] استخراج معدن روباز
opencast mining [British E] استخراج معدن روباز
pull out quote عبارت استخراج شده
Open-pit mining استخراج معدن روباز
educible قابل استخراج یا استنباط
surface mining استخراج معدن روباز
salter استخراج کننده نمک
extracts بیرون کشیدن استخراج
extracted بیرون کشیدن استخراج
metallurgy استخراج و ذوب فلزات
extracting بیرون کشیدن استخراج
saltworks محل استخراج نمک
extract بیرون کشیدن استخراج
extraction solvent حلال استخراج کننده
surface digging استخراج معادن در سطح زمین
metallurgical وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
pyrometallurgy استخراج فلزات در اثر حرارت
acetum استخراج عصاره ازگیاهان دارویی
metallurgy فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
saltern کارخانه یا معدن استخراج نمک
inflaming اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
hydrometallurgy استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
copper smelting استخراج مس از سنگهای معدن توسط حرارت ذوب وگداز مس
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
quarry sap مقدار رطوبتی که یک قطعه سنگ تا استخراج شدن ازمعدن دارد
engage گرفتن استخدام کردن
obtains فراهم کردن گرفتن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
obtains گرفتن یا دریافت کردن
circling گرفتن احاطه کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
circles گرفتن احاطه کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
embrace در بر گرفتن بغل کردن
circled گرفتن احاطه کردن
embracing در بر گرفتن بغل کردن
embraced در بر گرفتن بغل کردن
engages گرفتن استخدام کردن
to fill up گرفتن تکمیل کردن
circle گرفتن احاطه کردن
abalienate منتقل کردن پس گرفتن
embraces در بر گرفتن بغل کردن
obtain فراهم کردن گرفتن
fogs تیره کردن مه گرفتن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
hold جا گرفتن تصرف کردن
holds جا گرفتن تصرف کردن
obtained فراهم کردن گرفتن
strike root ریشه کردن گرفتن
to smell out گرفتن وپیدا کردن
fog تیره کردن مه گرفتن
bevel پخ کردن لبه گرفتن
obtained گرفتن یا دریافت کردن
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
jests ببازی گرفتن شوخی کردن
finest جریمه گرفتن از صاف کردن
concludes نتیجه گرفتن استنتاج کردن
hugged بغل کردن محکم گرفتن
ingurgitate فرا گرفتن زیاد پر کردن
hug بغل کردن محکم گرفتن
wail ناله کردن ماتم گرفتن
gathered نتیجه گرفتن استباط کردن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
to run over مرور کردن زیر گرفتن
to release for a ransom با گرفتن فدیه ازاد کردن
jest ببازی گرفتن شوخی کردن
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
conclude نتیجه گرفتن استنتاج کردن
hugging بغل کردن محکم گرفتن
hugs بغل کردن محکم گرفتن
frame چارچوب گرفتن طرح کردن
wailed ناله کردن ماتم گرفتن
wailing ناله کردن ماتم گرفتن
wails ناله کردن ماتم گرفتن
run down <idiom> انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
embed دور گرفتن جاسازی کردن
employ مشغول کردن بکار گرفتن
embeds دور گرفتن جاسازی کردن
employed مشغول کردن بکار گرفتن
stack up جمع کردن اندازه گرفتن
mourn ماتم گرفتن گریه کردن
mourned ماتم گرفتن گریه کردن
mourns ماتم گرفتن گریه کردن
follow through گرفتن زه پس از رها کردن تیر
employs مشغول کردن بکار گرفتن
overlie قرار گرفتن خفه کردن
bath ابتنی کردن حمام گرفتن
resigns کناره گرفتن تفویض کردن
resign کناره گرفتن تفویض کردن
occupy مشغول کردن به کار گرفتن
occupies مشغول کردن به کار گرفتن
secures تصرف کردن گرفتن هدف
borrows وام گرفتن اقتباس کردن
borrow وام گرفتن اقتباس کردن
to split the difference میانه را گرفتن مصالحه کردن
passed سبقت گرفتن از خطور کردن
hold دریافت کردن گرفتن توقف
passes سبقت گرفتن از خطور کردن
to get to شروع کردن دست گرفتن
borrowed وام گرفتن اقتباس کردن
holds دریافت کردن گرفتن توقف
bathed ابتنی کردن حمام گرفتن
secure تصرف کردن گرفتن هدف
take on گرفتن کارگر هیاهو کردن
employing مشغول کردن بکار گرفتن
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
fined جریمه گرفتن از صاف کردن
occupying مشغول کردن به کار گرفتن
gather نتیجه گرفتن استباط کردن
rises ترقی کردن سرچشمه گرفتن
rise ترقی کردن سرچشمه گرفتن
pass سبقت گرفتن از خطور کردن
early weaning از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com