English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
monopolization گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
Other Matches
monopolizes امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize امتیاز انحصاری گرفتن
monopolies امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly امتیاز انحصاری کالای انحصاری
convert امتیاز گرفتن
converted امتیاز گرفتن
converting امتیاز گرفتن
converts امتیاز گرفتن
burns امتیاز گرفتن از حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
score امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scores امتیاز گرفتن حساب امتیازات
bogey گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogeys گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
bogies گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to obtain something گرفتن چیزی
to bring something گرفتن چیزی
dehumidify نم چیزی را گرفتن
dehydrate اب چیزی را گرفتن
to get [hold of] something گرفتن چیزی
grip محکم گرفتن چیزی
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
gripped محکم گرفتن چیزی
decarbonize زغال چیزی را گرفتن
rigid adherence to a thing محکم گرفتن چیزی
to take something into account در نظر گرفتن چیزی
decarbonate زغال چیزی را گرفتن
degas گاز چیزی را گرفتن
grips محکم گرفتن چیزی
gripping محکم گرفتن چیزی
grabs گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something. چیزی را نادیده گرفتن
grabbing گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To treat something as a joke چیزی را بشوخی گرفتن
to turn a blind eye to something چیزی را نادیده گرفتن
grabbed گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grab گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
to seize something [from somebody] چیزی را گرفتن [از کسی]
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
To find fault with something ( someone ) . از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
to take something as a joke چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
To make light of something. چیزی راسر سری گرفتن
to borrow something [from somebody] چیزی را قرض گرفتن [از کسی]
scrape the bottom of the barrel <idiom> گرفتن چیزی که باقی مانده
to contract something from somebody از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
to wring something from somebody [out of somebody] از کسی چیزی به زور گرفتن
retraced ردپای چیزی را دوباره گرفتن
caulk شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
retraces ردپای چیزی را دوباره گرفتن
nip in the bud <idiom> از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
retracing ردپای چیزی را دوباره گرفتن
stem the tide <idiom> جلو موج چیزی را گرفتن
retrace ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to nip something in the bud از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
dispraise از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
To put something to the vote. درباره چیزی رأی گرفتن
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
calibrating قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrate قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to get in somebody's way جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
calibrates قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
environ دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
to regard something as a matter of course چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
superimposes روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
supersedes گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superseded گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimpose روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseding گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersede گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
interfere توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to work oneself up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
interferes توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
integrate یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to get worked up به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
integrating یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something <idiom> با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
dehydrogenize هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
exclusive انحصاری
patent انحصاری
patenting انحصاری
patents انحصاری
merest انحصاری
mere انحصاری
soles انحصاری
sole انحصاری
sole right حق انحصاری
patented انحصاری
monopolistic انحصاری
monopoly management مدیریت انحصاری
preemptive قبضهای انحصاری
patents دارای حق انحصاری
monopoly price قیمت انحصاری
patenting دارای حق انحصاری
patented دارای حق انحصاری
patent دارای حق انحصاری
market trust بازار انحصاری
monopolistic competition رقابت انحصاری
monopoly output تولید انحصاری
monopoly position موقعیت انحصاری
monopoly restriction محدودیت انحصاری
monopoly power قدرت انحصاری
monopolist سیاست انحصاری
monopoly bank بانک انحصاری
soles تنها انحصاری
exclusive or یای انحصاری
restricted مقیدالتداول انحصاری
sole agent نماینده انحصاری
sole تنها انحصاری
oligopsony خرید نیمه انحصاری
patent right حق انحصاری ثبت شده
patent انحصاری به ثبت رساندن
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
sole selling right حقوق فروش انحصاری
sole arbitrator حکم یا داور انحصاری
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
oligapoly فروش نیمه انحصاری
exclusive economic zone منطقه اقتصادی انحصاری
exjunction gate دریچه یای انحصاری
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
patented انحصاری به ثبت رساندن
exclusive or element عنصر یای انحصاری
exclusive or cate دریچه یای انحصاری
fixed stock مالک انحصاری سهام
patents انحصاری به ثبت رساندن
patenting انحصاری به ثبت رساندن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
patent law قانون ثبت انحصاری اختراعات
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patenting امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
ads امتیاز
upper hand امتیاز
advantage امتیاز
concessions امتیاز
pre-eminence امتیاز
scoreline خط امتیاز
scorelines خط امتیاز
ad امتیاز
priviege امتیاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com