English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
English Persian
carried گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
Other Matches
shut out <idiom> مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
paced شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
rugby point امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
handicap امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
convert امتیاز گرفتن
converts امتیاز گرفتن
converting امتیاز گرفتن
converted امتیاز گرفتن
monopolised امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized امتیاز انحصاری گرفتن
monopolize امتیاز انحصاری گرفتن
burn امتیاز گرفتن از حریف
monopolizes امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing امتیاز انحصاری گرفتن
burns امتیاز گرفتن از حریف
score امتیاز گرفتن حساب امتیازات
scored امتیاز گرفتن حساب امتیازات
monopolization گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
scores امتیاز گرفتن حساب امتیازات
bogeys گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
bogey گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
bogies گرفتن امتیاز یک ضربه بیشتراز استاندارد
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
magic number امتیاز لازم برای قهرمانی
One point for you. یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
try for point تلاش برای کسب امتیاز
handing تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
hand تغییروضع و فرصت برای کسب امتیاز
free handicap مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
boundaries 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
match points اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
boundary 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
rugby point 3 امتیاز برای رد کردن توپ از فراز دروازبا پا
rugby point 3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
steal از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
par حساب امتیاز استاندارد برای هر بخش از بازی گلف
steals از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
overtime وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
lawn bowling point یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
enlists برای سربازی گرفتن
enlisting برای سربازی گرفتن
enlist برای سربازی گرفتن
to borrow for ... weeks برای ... هفته قرض گرفتن
catch at برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
telescopes وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescope وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
overtaking sight distance مسافت دید برای سبقت گرفتن
put to the question برای گرفتن اعتراف زجر دادن
moved مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gig نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
To have design on someone . To malign someone . برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
move مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves مانوور برای گرفتن نفر جلو
burdended فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
tampion توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cp دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bids بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bid بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dead letter box فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
floated ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
float ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
align ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
little go نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
to trap something [e.g. carbon dioxide] چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
kill off سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
meaconing گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
gauging rod میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
braid الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
caban طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
To tell some one his fortune . برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
spoiler صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
gig ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to take medical advice دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
take in <idiom> زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped طرز گرفتن وسیله گرفتن
rectum امتیاز
plus امتیاز
prominence امتیاز
licenses امتیاز
credit امتیاز
licences امتیاز
licence امتیاز
act of grace امتیاز
rectums امتیاز
franchise امتیاز
francs امتیاز
franc امتیاز
upper hand امتیاز
ad امتیاز
distinctions امتیاز
ads امتیاز
credited امتیاز
crediting امتیاز
scorelines خط امتیاز
franchises امتیاز
pas امتیاز
game bird یک امتیاز
distinction امتیاز
advantage امتیاز
pre-eminence امتیاز
scoreline خط امتیاز
credits امتیاز
prominency امتیاز
leases امتیاز
royalties حق امتیاز
point امتیاز
charter امتیاز
scored امتیاز
chartered امتیاز
prerogative امتیاز
exclusiveness امتیاز
scoreless بی امتیاز
royalty حق امتیاز
priviege امتیاز
runs یک امتیاز
charters امتیاز
prerogatives امتیاز
run یک امتیاز
pre eminence امتیاز
concessions امتیاز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com