Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
manipulators
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
Other Matches
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
mist
ابهام مه گرفتن
mists
ابهام مه گرفتن
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
uncertainty
ابهام
fog
ابهام
opacity
ابهام
equivoque
ابهام
fogs
ابهام
ambiguity
ابهام
ambiguities
ابهام
haziness
ابهام
uncertainties
ابهام
generality
ابهام
generalities
ابهام
foggage
ابهام
unequivocal
بی ابهام
unequivocally
بی ابهام
amphiboly
ابهام
amphibology
ابهام
anfractuosity
ابهام
equivoke
ابهام
obscurity
ابهام
univocal
بی ابهام
equivocation
ابهام
vagueness
ابهام
haze
ابهام
equivocating
ابهام بکاربردن
equivocates
ابهام بکاربردن
equivocate
ابهام بکاربردن
ambage
ابهام گویی
stimulus ambiguity
ابهام محرک
doubtfulness
ابهام مشکوکیت
lacuna
نقطه ابهام
equivocated
ابهام بکاربردن
unequivocal
بدون ابهام
unequivocally
بدون ابهام
punster
تجنیس ساز ابهام گو
onscurity
ابهام شخص گمنام
unsnarl
رفع پیچیدگی و ابهام
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
spurtle
شمشیر
spit
شمشیر
swordsman
شمشیر زن
bilbo
شمشیر
spits
شمشیر
bilboa
شمشیر
swords
شمشیر
bolo
شمشیر
blade
شمشیر
sword
شمشیر
rapier
شمشیر دودم
daito
شمشیر بزرگ
rapiers
شمشیر دودم
swordfishes
شمشیر ماهی.
fencer
شمشیر باز
foilsman
شمشیر باز
gladiate
شمشیر مانند
swordfish
شمشیر ماهی.
blade
تیغه شمشیر
handle
قبضه شمشیر
baldric
بند شمشیر
hilts
دسته شمشیر
scabbard
غلاف شمشیر
hilt
دسته شمشیر
swordsmanship
شمشیر بازی
swordsman
شمشیر باز
swordlike
شمشیر مانند
sword knot
شرابه شمشیر
scabbards
غلاف شمشیر
tucker
شمشیر ساز
to carry sword
شمشیر جستن
pommels
قبه شمشیر
pommel
قبه شمشیر
at the point of the sword
بدم شمشیر
foibles
تیغه شمشیر
foible
تیغه شمشیر
With a stork of the sword.
با ضرب شمشیر
sword fish
شمشیر ماهی
sword dance
رقص شمشیر
steeling
شمشیر پولادی
steels
شمشیر پولادی
fences
شمشیر بازی
fence
شمشیر بازی
steeled
شمشیر پولادی
claymore
شمشیر دودمه
swordplay
فن شمشیر بازی
sabre cut
زخم شمشیر
sword cut
زخم شمشیر
steel
شمشیر پولادی
sword cutter
شمشیر ساز
handles
قبضه شمشیر
toledo
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
falchion
شمشیر کوتاه و پهن
in line
شمشیر در وضع حمله
fences
شمشیر بازی کردن
sword play
مهارت در بکارگیری شمشیر
stoccata
پرتاب با ضربه شمشیر
stoccado
پرتاب با ضربه شمشیر
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
scimitar
شمشیر هلالی شکل
point d'arret
نوک چنگالی شمشیر
fence
شمشیر بازی کردن
curtle ax
شمشیر کوتاه وسنگین
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
curtal ax
شمشیر کوتاه وسنگین
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
partizan
شمشیر پهن ودسته بلند
partisans
شمشیر پهن ودسته بلند
sabre cut
زخم شوشکه ضربه شمشیر
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
foin
فرو بردن شمشیر یا نیزه
partisan
شمشیر پهن ودسته بلند
foible
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
electric foil
شمشیر فویل با نوک برقدار
weaker
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weakest
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
foibles
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
circular parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
weaknesses
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
director
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
bind
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
forte
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
sabers
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
guard
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guarding
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
handle
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
acinaces
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
croise
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
sabres
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
To behead ( decapitate ) someone .
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
saber
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabre
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
change of engagement
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
directors
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
line of engagement
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
touch
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touches
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
pommel
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tucking
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
pommels
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tuck
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
dub
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubbed
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
foiled
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
curtana
شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foils
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling
مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
glide
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
To tell some one his fortune .
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
resume
از سر گرفتن
ceasing
گرفتن
tithe
ده یک گرفتن از
overtakes
گرفتن
abated
اب گرفتن از
resumes
از سر گرفتن
resumed
از سر گرفتن
accompanied
دم گرفتن
retreats
پس گرفتن
reoccupy
از سر گرفتن
pushing
گرفتن
abate
اب گرفتن از
capture
گرفتن
abates
اب گرفتن از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com