English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
covered گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
Other Matches
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
action on the blade تماس با شمشیر حریف
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
in line شمشیر در وضع حمله
binds کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
bind کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
compound parry دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
manipulators گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
tackle ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
sword شمشیر
bilboa شمشیر
spurtle شمشیر
bilbo شمشیر
bolo شمشیر
spit شمشیر
blade شمشیر
swordsman شمشیر زن
swords شمشیر
spits شمشیر
gladiate شمشیر مانند
sword cut زخم شمشیر
at the point of the sword بدم شمشیر
scabbard غلاف شمشیر
swordplay فن شمشیر بازی
sword cutter شمشیر ساز
swordlike شمشیر مانند
swordfish شمشیر ماهی.
sword knot شرابه شمشیر
baldric بند شمشیر
fences شمشیر بازی
scabbards غلاف شمشیر
swordsman شمشیر باز
swordsmanship شمشیر بازی
swordfishes شمشیر ماهی.
sword fish شمشیر ماهی
handles قبضه شمشیر
handle قبضه شمشیر
to carry sword شمشیر جستن
sword dance رقص شمشیر
daito شمشیر بزرگ
rapiers شمشیر دودم
rapier شمشیر دودم
claymore شمشیر دودمه
fence شمشیر بازی
sabre cut زخم شمشیر
steeling شمشیر پولادی
With a stork of the sword. با ضرب شمشیر
tucker شمشیر ساز
blade تیغه شمشیر
hilts دسته شمشیر
hilt دسته شمشیر
steels شمشیر پولادی
steel شمشیر پولادی
steeled شمشیر پولادی
foible تیغه شمشیر
foibles تیغه شمشیر
foilsman شمشیر باز
pommel قبه شمشیر
fencer شمشیر باز
pommels قبه شمشیر
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
stoccata پرتاب با ضربه شمشیر
fence شمشیر بازی کردن
fences شمشیر بازی کردن
point d'arret نوک چنگالی شمشیر
curtle ax شمشیر کوتاه وسنگین
sword play مهارت در بکارگیری شمشیر
scimitar شمشیر هلالی شکل
toledo شمشیر ابدارمصنوع تولدو
academic assault شمشیر بازی نمایشی
stoccado پرتاب با ضربه شمشیر
curtal ax شمشیر کوتاه وسنگین
backsword شمشیر یک لبهء برنده
falchion شمشیر کوتاه و پهن
partizan شمشیر پهن ودسته بلند
sword dance اجرای رقص در اطراف شمشیر
electric foil شمشیر فویل با نوک برقدار
weaknesses ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker ناحیه نزدیک نوک شمشیر
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
weak ناحیه نزدیک نوک شمشیر
circular parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
partisans شمشیر پهن ودسته بلند
partisan شمشیر پهن ودسته بلند
sabre cut زخم شوشکه ضربه شمشیر
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
foin فرو بردن شمشیر یا نیزه
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
weakest ناحیه نزدیک نوک شمشیر
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
The pen is mightier than the sword. <proverb> قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
sabre شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
guarding کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guards کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
croise عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
To behead ( decapitate ) someone . کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
handles قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
guard کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
sabres شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
directors مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
director مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
handle قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
saber شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
acinaces شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
touches برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
pommel قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
barong یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
pommels قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
dub باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubbed باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
curtana شمشیر رحمت :شمشیربی نوکی که درتاج گذاری پادشاهان انگلیس پیشاپ
foils مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foil مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
autotomous متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomic متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
charges حمله به حریف
charge حمله به حریف
assaults حمله بدنی به حریف
assault حمله بدنی به حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
parried دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
parries دفع کردن حمله حریف
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
stop hit ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
burn امتیاز گرفتن از حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
to take by storm با حمله گرفتن
stationary tactics دردروازه ضربه ازاد از حریف گرفتن
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
dummy کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
armlock گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
leg block and under over فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
dummies کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
set up جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
olympic lift and cross face گرفتن بازوی چپ حریف از جلو وران پای راست از پشت
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
quarterback sneak حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
deviate منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviating منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
automatically خودبخود
spontaneously خودبخود
autonomic خودبخود
postural وضعی
automatism حرکت خودبخود
spontaneous generation پیدایش خودبخود
autotomy تقسیم خودبخود
it is a pretty kettle of fish بد وضعی است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com