Dictiornary-Farsi | گرفتن مادر رضاعی دایه گیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (14 milliseconds)

English	Persian
fosterage	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری


Other Matches

foster mother	مادر رضاعی
pass a resolution	با رای گیری تصمیم گرفتن
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
fusses	ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussing	ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss	ایراد گرفتن خرده گیری کردن
plaster cast	گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster casts	گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
tip the balance <idiom>	تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
fussed	ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fostering	رضاعی
foster	رضاعی
fosters	رضاعی
fostered	رضاعی
wet-nurse	دایه
wet-nurses	دایه
nursemaid	دایه
fosters	دایه
fosterer	دایه
dry nurse	دایه
fostered	دایه
nurse	دایه
nursed	دایه
fostress	دایه
wet nurse	دایه
nurses	دایه
foster	دایه
fostering	دایه
nursemaids	دایه
foster relationship	قرابت رضاعی
fosterling	فرزند رضاعی
foster sister	خواهر رضاعی
foster brother	برادر رضاعی
foster relationship	خویشاوندی رضاعی
at nurse	در دست دایه
at nurse	در توجه دایه
More Catholic than the Pope .	کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
foremother	مادر مادر بزرگ
orifice meter	روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
nursling or nurse	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
integrates	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrate	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrating	انتگرال گرفتن انتگرال گیری
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
stepmothers	مادر
mother liquor	مادر اب
mother liquid	مادر اب
mother in low	مادر زن
mothering	مادر
motherless	بی مادر
mother in law	مادر زن
matricide	مادر کش
mother-in-law	مادر زن
stepmother	مادر
matricidal	مادر کش
mothers	مادر
mothered	مادر
mother	مادر
mom	مادر
moms	مادر
parenticide	مادر کش
mamma	مادر
mater	مادر
mothers-in-law	مادر زن
mamas	مادر
mama	مادر
matriarchs	مادر
matriarch	مادر
mum	مادر
mammas	مادر
mums	مادر
matricide	مادر کشی
matronymic	مادر نامی
original map	نقشه مادر
grandmothers	مادر بزرگ
thetis	مادر اشیل
metropolises	مادر شهر
parent chain	زنجیر مادر
grandma	مادر بزرگ
paternal grandmother	مادر بزرگ
grandmas	مادر بزرگ
parent ship	کشتی مادر
parant body	جسم مادر
metropolis	مادر شهر
parent company	شرکت مادر
grandmother	مادر بزرگ
grannies	مادر بزرگ
chart base	چارت مادر
congenitally	ازشکم مادر
collecting tank	مخزن مادر
mother-in-law	مادر شوهر
dame fortune	مادر روزگار
mothers-in-law	مادر شوهر
control map	نقشه مادر
metropolitan	مادر شهری
parricide	مادر کشی
by birth	ازشکم مادر
moon calf	خل مادر زاد
bed rock	سنگ مادر
granny	مادر بزرگ
motherlike	مادر وار
mother surrogate	جانشین مادر
mother substitute	جانشین مادر
mother liquer	باز مادر
stepfather	شوهر مادر
stepfathers	شوهر مادر
base map	نقشه مادر
mother in low	مادر شوهر
parricides	مادر کشی
home port	پایگاه مادر
trunks	مادر سیم
orphans	بی پدر و مادر
mothers	مادر ننه
virgin mary	مادر عسیی
mothering	مادر ننه
trunk	مادر سیم
mothered	مادر ننه
orphaned	بی پدر و مادر
orphan	بی پدر و مادر
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
parent	پدر یا مادر
motherland	مادر میهن
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
tender	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
tenderest	کشتی مادر
tendering	کشتی مادر
mother	مادر ننه
congenital	مادر زادی
mother figure	مادر- نماد
motherlands	مادر میهن
grand uncle	عموی مادر
grand uncle	دایی مادر
grand mother	مادر بزرگ
main line	نهر مادر
main lines	نهر مادر
grannie	مادر بزرگ
uniparental	از یک پدر و مادر
godmother	مادر تعمیدی
Mother's Day	روز مادر
grandame	مادر بزرگ
mother figures	مادر- نماد
head well	مادر چاه
godmothers	مادر تعمیدی
his severity relaxed	از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
half-caste	فرنگی پدروهندی مادر
matricide	قاتل مادر مادرکش
jujitsu	مادر ورزشهای رزمی
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
alcmene	نام مادر هرکول
materfamilas	مادر خانواده کدبانو
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.>	داءیه دلسوز تر از مادر
grans	مخفف مادر بزرگ
mother in law	مادر شوهر نامادری
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
birthmark	خال مادر زادی
homeland	سرزمین پدر و مادر
godparent	پدر یا مادر تعمیدی
sponor	پد ریا مادر تعمیدی
birthmarks	خال مادر زادی
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
godparents	پدر یا مادر تعمیدی
home	سرزمین پدر و مادر
sponsors	پدر یا مادر تعمیدی
sponsor	پدر یا مادر تعمیدی
gran	مخفف مادر بزرگ
matrolinous	پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
mariolatry	پرستش مریم مادر عیسی
matronymic	اسم مشتق ازطرف مادر
motherfuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
grandurncle	عمو یا دایی پدر و مادر
twats	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
A mothers love for her children.	عشق مادر نسبت به فرزندانش
fuckers	مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes	مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
digamy	دو زن گیری دو شوهر گیری
He is of noble birth.	آدم پدر و مادر داری است
pieta	نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
Want is the mother of industry. <proverb>	خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
Grandmother is a dear old thing .	مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
parricide	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
parricides	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
cesarean	زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal	خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmothers	نام گذار بچه مادر خوانده روحانی