English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
dielectric heating گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
Other Matches
photo electric وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
cirrocumulus قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
pyrometer الت سنجش گرمای زیاد
incandesce از گرمای زیاد سفید شدن
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
field emission پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
electromagnetic ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
quiet عدم ایجاد سر و صدای زیاد
quietest عدم ایجاد سر و صدای زیاد
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
electromagnetic اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
smog میدان مغناطیسی گسترده و الکتریسته ایستا که با قط عات الکترونیکی ایجاد شده است
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
high fidelity ایجاد صدا با عالی ترین درجه وشباهت زیاد به اصل ومبداء ان
electronic میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
ashkenazim قراردارد
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
teethridge برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
weld bead تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
putting greens قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
putting green قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
dielectric دی الکتریک
dielectric loss factor meter دی الکتریک
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
lightening hole سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود
dielectric hysteresis پسماند دی الکتریک
dielectric loss اتلاف دی الکتریک
electric foil فلوره الکتریک
dielectric current جریان دی الکتریک
dielectric absorption جذب دی الکتریک
mica dielectric دی الکتریک میکا
relative permittivity ضریب دی الکتریک
dielectric constant ثابت دی الکتریک
permittivity ثابت دی الکتریک
k ثابت دی الکتریک
faradism تحریک با الکتریک
dielectric strength استحکام دی الکتریک
dielectric strength قدرت دی الکتریک
faradization تحریک با الکتریک
condenser dielectric دی الکتریک خازن
ideal dielectric دی الکتریک ایده ال
low loss capacitor خازن با تلفات دی الکتریک کم
relative dielectric constant ثابت دی الکتریک نسبی
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
carriers روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
colour احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colours احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
carrier روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
dischrger الت تولید جریان الکتریک
bandpass filter فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
electro statics علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
out of step دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
away بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
rheometer الت سنجش سرعت جریانهای الکتریک یا خون
voltage نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltages نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
scotland yard نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
fdm انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
radiant heat گرمای تابنده
thermonuclear گرمای هستهای
sensible heat گرمای محسوسه
boiling heat گرمای جوشش
high or low temperature گرمای زیادیاکم
total heat of solution گرمای کل انحلال
heating value گرمای احتراق
integral heat of solution گرمای کل انحلال
latent heat گرمای نهان
specific heat گرمای ویژه
latent heat of sublimation گرمای تصعید
phlogosis گرمای سوزنده
wash heat گرمای جوش
heating value گرمای سوختن
heat value گرمای احتراق
heat of hydration گرمای ابش
heat of combustion گرمای سوختن
latent heat of fusion گرمای ذوب
maturing heat گرمای گیرش
heat of fusion گرمای ذوب
heat of vaporization گرمای تبخیر
genial heat گرمای ملایم
heat of evaporation گرمای تبخیر
heat of condensation گرمای میعان
heat of ionization گرمای یونش
heat of reaction گرمای واکنش
paradoxical warmth گرمای تناقضی
heat value گرمای سوختن
heat of transformation گرمای تحول
heat of transformation گرمای تبدیل
heat of sunlimation گرمای تصعید
heat of formation گرمای تشکیل
heat of solution گرمای انحلال
heat of solidification گرمای انجماد
heat of combustion گرمای احتراق
heat of activation گرمای فعالسازی
cinder heat گرمای شلاکه
equiviscous temperature گرمای لزوجت
expansion heat گرمای واتنش
waste heat گرمای تلف شده
molar heat of formation گرمای مولی تشکیل
molecular specific heat گرمای ویژه مولی
heat of sunlimation گرمای نهان تصعید
molar heat of fusion گرمای مولی ذوب
phosphoresce بدون گرمای محسوس
molar heat of solution گرمای مولی انحلال
molar specific heat گرمای ویژه مولی
molar heat of sublimation گرمای مولی تصعید
molar heat of vaporization گرمای مولی تبخیر
molar heat of crystallization گرمای مولی تبلور
molar heat of condensation گرمای مولی میعان
differential heat of solution گرمای انحلال تفاضلی
heat of fusion گرمای نهان ذوب
latent heat of varporization گرمای نهان تبخیر
latent heat of fusion گرمای نهان ذوب
generated heat گرمای تولید شده
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
molar heat of combusion گرمای مولی احتراق
latent heat of sublimation گرمای نهان تصعید
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
course میدان تیر میدان
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
sweating heat گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
law of additivity of reaction heat قانون جمع پذیری گرمای واکنش
to take one's temperature درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
frequency انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
thermoelectrometer الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
isothermal line خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isocheim خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotherm خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
affection تاثیر
efficacy تاثیر
effectiveness تاثیر
forcefulness تاثیر
adaphorous بی تاثیر
impressiveness تاثیر
influence line خط تاثیر
effect تاثیر
effected تاثیر
effecting تاثیر
semplice بی تاثیر
hanks تاثیر
sensation تاثیر
influenced تاثیر
influences تاثیر
sensations تاثیر
forcibly با تاثیر
influx تاثیر
influencing تاثیر
hank تاثیر
influence تاثیر
influxes تاثیر
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
isotheral line خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
affected [by] <adj.> تحت تاثیر
aerate در تحت تاثیر
hit-and-run <idiom> تاثیر ناگهانی
concerned [by] <adj.> تحت تاثیر
impressible تاثیر پذیر
impressionability تاثیر پذیری
impressional تاثیر کننده
afair تاثیر کردن
inductive influence تاثیر القائی
bear تاثیر داشتن
bears تاثیر داشتن
influences تاثیر کردن بر
make an impression تاثیر گذاشتن
efficacity درجه تاثیر
efficacity تاثیر سودمندی
after-effect تاثیر بعدی
wallydraigle تاثیر پذیر
efficiency درجه تاثیر
touched تحت تاثیر
effectiveness میزان تاثیر
influencing تاثیر کردن بر
field effect با تاثیر میدانی
effectiveness تاثیر بخشی
size effect تاثیر اندازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com