English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English Persian
preheater گرمکن مقدماتی
Other Matches
prolegomenon مقدماتی کلمات مقدماتی
warm up suit گرمکن
hot water heater اب گرمکن
heaters گرمکن
heater گرمکن
reboiler کمک گرمکن
immersion heaters گرمکن غوطه ور
immersion heaters گرمکن شناوری
immersion heater گرمکن غوطه ور
immersion heater گرمکن شناوری
hot air heater گرمکن هوا
economiser پیش گرمکن
heating chamber اطاق گرمکن
induction heating گرمکن القائی
preheater پیش گرمکن
basic unit training اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
high frequency heater گرمکن فرکانس بالا
premix burner مشعل پیش گرمکن
intake air heater گرمکن هوای ورودی
induction ring heater گرمکن حلقوی القائی
low frequency induction heater گرمکن القایی فرکانس پایین
preliminaries مقدماتی
introductory مقدماتی
prodromal مقدماتی
prelusive مقدماتی
preparative مقدماتی
preliminary مقدماتی
precursive مقدماتی
prolegomenary مقدماتی
rudimental مقدماتی
first مقدماتی
elementarily مقدماتی
prolusory مقدماتی
introductive مقدماتی
tentative مقدماتی
prolegomenous مقدماتی
elementary مقدماتی
preparatory مقدماتی
preludial مقدماتی
proforma مقدماتی
elemental مقدماتی
rudiment علوم مقدماتی
forehearth کوره مقدماتی
preliminary budget بودجه مقدماتی
subassembly مونتاژ مقدماتی
preceding pass کالیبر مقدماتی
precompression تراکم مقدماتی
introduction to physics فیزیک مقدماتی
pilot study بررسی مقدماتی
pilot injection تزریق مقدماتی
junior high school دبیرستان مقدماتی
preliminary design طرح مقدماتی
preliminary expenses هزینههای مقدماتی
proem رساله مقدماتی
prolusion مقاله مقدماتی
propaedeutic تعلیمات مقدماتی
propaedeutic تحصیلات مقدماتی
responsions ازمون مقدماتی
Travaux preparatoires کارهای مقدماتی
prime color رنگ مقدماتی
pretest امتحان مقدماتی
preliminary investigation بررسی مقدماتی
preliminary negotiations مذاکرات مقدماتی
preliminary test ازمایش مقدماتی
preliminary treatment عملیات مقدماتی
preliminary works کارهای مقدماتی
proforma invoice سیاهه مقدماتی
prep مدرسه مقدماتی
preparative کار مقدماتی
preparatory response پاسخ مقدماتی
preselection انتخاب مقدماتی
preselector سلکتور مقدماتی
basics اساسی مقدماتی
preliminaries امتحان مقدماتی
preliminaries دور مقدماتی
preliminary مقدمات مقدماتی
preliminary امتحان مقدماتی
preliminary دور مقدماتی
primary مقدماتی نخستین
primary ابتدایی مقدماتی
primary مقدماتی اصلی
prelude قسمت مقدماتی
basic course دوره مقدماتی
preliminaries مقدمات مقدماتی
interludes نگهداری مقدماتی
interlude نگهداری مقدماتی
basics مقدماتی اساسی
preparation اقدام مقدماتی
preparations اقدام مقدماتی
heat مسابقه مقدماتی
heats مسابقه مقدماتی
basic مقدماتی اساسی
basic اساسی مقدماتی
elementary مقدماتی پایهای
first aid کمکهای مقدماتی
preludes قسمت مقدماتی
basic hole سوراخ مقدماتی
fore exercise تمرین مقدماتی
basic training اموزش مقدماتی
elimination heat دوره مقدماتی
economizer کرمکن مقدماتی
elementary gate دریچه مقدماتی
elementary item قلم مقدماتی
first cut برش مقدماتی
bottom blown converter مبدل دم مقدماتی
basic research تحقیقات مقدماتی
perlim دوره مقدماتی
incipience وضع مقدماتی ابتدایی
supercharge متراکم کردن مقدماتی
preparatory students شاگردان تهیه یا مقدماتی
preselect انتخاب کردن مقدماتی
prolusion اثر هنری مقدماتی
eliminator برنه در دور مقدماتی
basic bessemer converter مبدل مقدماتی بسمر
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
fundamental اصولی مقدماتی اساسی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
pre load بار کردن مقدماتی
basic combat training اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer process فرایند مقدماتی بسمر
pre heat حرارت دادن مقدماتی
incipincy وضع مقدماتی ابتدایی
basic machine unit واحد دستگاه مقدماتی
elementary algebra جبر مقدماتی [ریاضی]
pre design estimate براورد مقدماتی طرح
black pickling اسید شویی مقدماتی
flight بهترین نتیجه دور مقدماتی
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
protocol مقاوله نامه موافقت مقدماتی
basic bessemer pig iron اهن خام مقدماتی توماس
preliminary budget forecast پیش بینی مقدماتی بودجه
protocols مقاوله نامه موافقت مقدماتی
literacy فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
pretest امتحان مقدماتی بعمل اوردن
house of delegates مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
preparatory تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
basic relay post پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
investigates استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
investigate استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocols خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
character یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
premedical دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
basic ration جیره مقدماتی جیره مبنا
first pickling اسیدشویی مقدماتی اسیدشویی اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com