Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (8 milliseconds)
English
Persian
turkish knot
گره متقارن
Search result with all words
asymmetrical
غیر متقارن
concurrent
متقارن
time
متقارن ساختن
timed
متقارن ساختن
times
متقارن ساختن
simultaneous
متقارن
equilateral
ازدوطرف متقارن
warping
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
polar
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
polarised
متقارن کردن
polarises
متقارن کردن
polarising
متقارن کردن
polarize
متقارن کردن
polarizes
متقارن کردن
polarizing
متقارن کردن
palindrome
متقارن
palindromes
متقارن
symmetrical
متقارن
proportion
متناسب کردن متقارن کردن
proportions
متناسب کردن متقارن کردن
bilateral
متقارن الطرفین
allocheiria
جابجایی بساوشی متقارن
allochiria
جابجایی بساوشی متقارن
anisometric
دارای قسمتهای غیر متقارن
axially symmetric
متقارن محوری
axisymmetric
متقارن محوری
balanced transmission line
سیم انتقال متقارن
centrosymmetric
متقارن مرکزی
counter vailing power
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
holohedral
دارای بلورهای متقارن
homocercal
دارای دم قرینه متقارن الذنب
homolographic
متقارن
isochronal
متقارن
isochronous
متقارن
isocline
دارای شیب متقارن ومساوی
radiosymmetrical
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
subcordate
بشکل قلب غیر متقارن
summetrical defence
دفاع متقارن
symmetric
هم اندازه متقارن
symmetric
متقارن
symmetric list
لیست متقارن
symmetric matrix
ماتریس متقارن
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
symmetrical distribution
توزیع متقارن
symmetrical pawn structure
ساختمان پیادهای متقارن
symmetrical system
جریان متقارن
symmetrization
متقارن
symmetrize
متقارن ساختن
symmetry double bond
پیوند دوگانه متقارن
symmetry stretching
کشش متقارن
symmetry substance
ماده متقارن
symmetry top
فرفرهای متقارن
symmetry vibration
ارتعاش متقارن
synesthesia
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
syzygy
جفت متقارن
zygomorphic
متقارن الطرفین
endless knots
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
Gulli motife
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
Herati pattern
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
rosette border
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
cypher
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com