Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
Other Matches
rainbow border
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
to brachiate
از شاخه به شاخه پریدن
[بازوپیمایی کردن]
hierarchical communications system
شبکهای که هر شاخه آن تعدادی زیر شاخه جداگانه دارد
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
to feel any one's pulse
کمان کردن
to bend or draw the bow
کمان را چله کردن
disbranch
بی شاخه کردن
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
bowing
کمان کمان هدفگیری
bowed
کمان کمان هدفگیری
bows
کمان کمان هدفگیری
bow
کمان کمان هدفگیری
To cut off a branch .
شاخه ای را قطع کردن
truncates
شاخه زدن ناقص کردن
truncate
شاخه زدن ناقص کردن
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
truncating
شاخه زدن ناقص کردن
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
truncated
شاخه زدن ناقص کردن
forkedly
بطور شاخه شاخه
ramify
شاخه شاخه شدن
branches
شاخه شاخه شدن
branch
شاخه شاخه شدن
arborization
شاخه شاخه شدگی
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
dog leg
شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
down
سوی پایین بطرف پایین
let down
پایین کردن
to let down
پایین کردن
go dan barai
رد کردن از پایین
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
با نور پایین رانندگی کردن
flag
سنگفرش کردن پایین افتادن
cog down
به سمت پایین نورد کردن
to come down with a run
پایین افتادن افت کردن
flags
سنگفرش کردن پایین افتادن
remitting
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remit
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
down line
بار کردن پایین خطی
remits
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
bifurcate
چنگالی شدن شاخه شاخه شدن
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
to push down
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
debases
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to weigh down
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
debased
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
receding leg
شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
fiddlestick
کمان
fiddle bow
کمان
arc
کمان
arches
کمان
arch
: کمان
arch
کمان
sagittarius
کمان
spot
کمان
spots
کمان
bowstring
زه کمان
arch-
: کمان
arches
: کمان
arch-
کمان
arcs
کمان
bow
کمان
bows
کمان
bowed
کمان
bowing
کمان
sagittarii
کمان
bow and arrow
تیر و کمان
bowed
تعظیم کمان
cross bow
گوله کمان
crossbows
کمان صلیبی
bow
کمان شکاری
string picture
روزنه کمان
cross bow
کمان زنبورکی
bowing
تعظیم کمان
handbow
کمان تیراندازی
archer
تیرانداز با کمان
cross bow
کمان پولادی
straight bow
کمان راست
bend
کمان خمش
bowed
کمان شکاری
archers
تیرانداز با کمان
stacked bow
کمان باریک
bow weight
وزن کمان
power hacksaw
کمان اره
longbows
کمان بزرگ
arblast
کمان زنبورکی
included angle of arch
دهانه کمان
to bend or draw the bow
کمان کشیدن
longbow
کمان بزرگ
central angle of arch
دهانه کمان
bowman
تیرانداز کمان کش
bowyer
کمان فروش
bowyer
کمان ساز
atabalist
کمان زنبورکی
arch thrust
رانش کمان
bow
تعظیم کمان
arch of corti
کمان کورتی
saw frame
کمان اره
bowman
تیرانداز با کمان
bowing
کمان شکاری
arch-
چفت کمان
cock feather
پر وصل به کمان
nock
جای زه کمان
swede saw
کمان اره
arch
چفت کمان
swede saw
اره کمان
bows
تعظیم کمان
crossbows
کمان پولادی
sunbow
رنگین کمان
irises
رنگین کمان
reflex arc
کمان بازتاب
arches
چفت کمان
bows
کمان شکاری
crossbow
کمان زنبورکی
crossbow
کمان پولادی
circular measure
اندازه کمان
cant
کج گرفتن کمان
face
شکم کمان
faces
شکم کمان
crossbows
کمان زنبورکی
long bow
کمان دستی
rainbows
رنگین کمان
bare bow
کمان لخت
rainbow
رنگین کمان
crossbow
کمان صلیبی
iris
رنگین کمان
opalesce
مانندرنگین کمان
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
great circle route
کمان دایره عظیمه
catapult
[British E]
تیر و کمان قلابسنگی
van
کمان سینه ناو
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
limbs
هرکدام از طرفین کمان
slingshot
[American E]
تیر و کمان قلابسنگی
anchor
کشیدن زه کمان تاصورت
vans
کمان سینه ناو
archery
تیراندازی با تیر و کمان
sounding board
کمان ویولن وتار
soundboard
کمان ویولن وتار
sounding boards
کمان ویولن وتار
limb
هرکدام از طرفین کمان
bow hunting
شکار با تیر و کمان
frame
قاب چارچوب کمان
frame of hachsaw
کمان اره چکی
arc length
طول کمان
[ریاضی]
catapult
[British E]
تیر و کمان سنگی
bowstring
ریسمان دار زه کمان
anchors
کشیدن زه کمان تاصورت
crossbow man
کمانگیر با کمان صلیبی
slingshot
[American E]
تیر و کمان سنگی
understrung
فاصله زه تا دستگیره کمان
bow fishing
ماهیگیری با تیر و کمان
fogbow
رنگین کمان حاصل از مه
bow arm
بازویی که کمان را می گیرد
nock
شکاف انتهای کمان
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
iridescency
نمایش رنگین کمان
anchoring
کشیدن زه کمان تاصورت
iridescence
نمایش رنگین کمان
rectification of a curve
طول کمان
[ریاضی]
bifurcation
شاخه
intersection leg
شاخه
forking
شاخه
doddered
بی شاخه
nid
شاخه
arm
شاخه
ramus
شاخه
variation
شاخه
limbs
شاخه
branch line
شاخه
limb
شاخه
trifid
سه شاخه
trifurcation
سه شاخه
furcate
شاخه شاخه
variations
شاخه
plug
دو شاخه
embranchment
شاخه
pin
در شاخه
limbless
بی شاخه
virga
شاخه
ramulous
شاخه شاخه
ramulose
شاخه شاخه
branches
شاخه
pinned
در شاخه
branch lines
شاخه
nibs
شاخه
nib
شاخه
three way
سه شاخه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com